fredag 28 augusti 2009




Just another WordPress.com weblog
Archive for
آگوست, 2009
در شبهای 22 . 23 و 24 تیرماه در بهشت زهرا چه گذشت ؟آگوست 25, 2009
من دانشجو هستم و یکی از افراد خانواده ما در بهشت زهرا مشغول کار است وضعیت مالی آنچنانی نداریم و من و خانواده همگی طرفدار احمدی نژاد هستیم ( میخواد خوشتون بیاد میخواد خوشتون نیاد ! ) هر چند که میدونیم که تقلب هم واسش کردن ! . چون این دولت خانواده کارمندان بهشت زهرا ( بخصوص ما ) روبعد از سالها صاحب خانه کرد طرفدارشیم !. من بر این باور هستم نیرویی ما فوق احمدی نژاد این جنایات رو مرتکب میشه و اگر احمدی نژاد از این جنایات اطلاع پیدا میکرد شدیدا جلوی آن می ایستاد و به دلایلی هم نمیتونه علیه این جنایات انجام شده موضع بگیره……………………… بگذریم
مادر من که در یکی از شیفتهای قسمت خدمات بهشت زهرا کار میکنه و سابقه طولانی در بهشت زهرا داره خیر داد که به تعدادی از اونها گفتن که چند شب یعنی 22 و 23 و 24 تیر ماه تعدادی تصادفی دارند که باید در شب خاک بشوند ! که هم او و هم من تعجب کرده بودیم . و حدس زدم که احتمالا خبرهایی است . من از مادرم بارها درباره اجساد کشته شدگان تظاهراتها سوال میپرسیدم . و اون هم به خاطر روحیات من سعی میکرد هیچوقت درباره این چیزها صحبت نکنه و من رو به درس خوندن ترغیب میکرد . اما اینبار توی شیفت شب این اتفاقات قرار بود بیفته البته تو یه مواردی هم شیفت شب باز هم کار کردن . مثل تصادفات که کار آنها یک خورده مشکل میشد و نیاز به وقت بیشتر داشتند . ولی اینبار برای 3 شب !. خلاصه مادرم رو قرار بود خودم برسونم ولی مادرم گفت قراره خودشون بیان سراغش . خلاصه مادرم صبح ساعت 6 برگشت و ازش سریع پرسیدم که چی شده بود ؟ جوابی نداد ولی توی چهرش اضطراب و ناراحتی رو میدیدم . باز ازش پرسیدم . گفت بگیر بخواب !. فردا صبح که بهش مرخصی داده بودند مشغول کار خونه بود که دستاش رو دیدم که جای جوهر استمب بود . انگار پای یک چیزی رو انگشت زده بود . گفتم نمیخوای بگی چی شده بود ؟تصادفی بودن ؟ گفت هیچ نگو که حالم اصلا خوب نیست . منم گیر ندادم . شب ساعت 12 بود که زنگ زدن موبایلش و دوباره اومدن سراغش و رفت ولی اینبار ساعت 7 صبح بود که اومد و خسته و ناراحت خوابید ساعت 9 صبح دیدم صدای هق هق گریش میاد . سریع بلند شدم و گفتم یا میگی چی شده یا خودم الان میرم بهشت زهرا . گفت هیچی . هیچی نشده . گفتم پس الان زنگ میزنم خاله مهین ( همکار مامانم ) از اون میپرسم که اونجا چه خبره ؟ گفت اون خبر نداره . این رو بگم که مادر من درسته که زنه ولی هیچوقت ندیده بودم که به خاطر مشاهداتش که شغلش ایجاب میکنه گریه کنه ولی باور کنید خیلی دلرحمه .
خلاصه کلی گیر دادم و قسمم داد به روح بابام که چیزایی رو که میگه به کسی نگم . من هم قبول کردم و قرآن رو آورد پیش روم گذاشت و گفت برو وضو بگیر و دستت رو بزار رو قرآن و قسم بخور که جایی این حرفارو که میخوام بگم رو نمیزنی ( من که خیلی تعجب کرده بودم ! چون انگاری خیلی براش مهم بود که جایی چیزایی رو که میگه درز پیدا نکنه .چون تا حالا واسه قسم خوردن انقدر حساس ندیده بودمش ) گفت که بیشتر واسه خود من و حفظ سلامتیم چیزی نمیخواد به گوش کسی برسه . به هر حال قسم خوردم و مادرم شروع کرد . گفت که پریشب ( 22 تیر ) وقتی وارد محوطه بخش شدم تعداد زیادی حدود 30 جنازه کاملا منجمد رو تو محوطه خوابونده بودن که یخشون آب بشه . کلی آدمهای ریش و پشم دار هم اونجا بودن و ما رو همراه تعدادی از همکارام به اتاقی بردند . اونجا واسمون یک آدم مسنی که جای مهر رو پیشونیش بود شروع به صحبت کرد و گفت امشب و چند شب دیگه ما اینجا باید جنازه هایی رو خاک کنیم که مربوط به منافقین هستند . اینها از گروه های ضد انقلاب هستند که با حمله به ما تعداد زیادی رو از سربازان ما رو کشته اند و ما جنازه اونها رو از نقاط مرزی برای شناسایی به اینجا اوردیم . و الان قراره دور از چشم جاسوسان و خبر گزاریها اینها رو خاک کنیم . در این رابطه اگر با کسی صحبت کنید و اشاره ای کنید . مطمئن باشید که جون خودتون و تک تک افراد خونوادتون در خطره . بعدش یک به یک اسم اعضای خونواده ها رو میپرسیدند و مینوشتند . و در آخر هم اثر انگشت چند چا از ما گرفتند . و دوباره تاکید کردند که نکاتی رو که گفتند رو نباید فراموش کنیم . ما رو به محلهای کارمون راهنمایی کردند . جنازه هایی رو که بیشتر آورده بودند مربوط به آقایون بود و اونجا تعداد همکاران ما بیشتر بود . در قسمت خانمها من بودم و چند نفر دیگه . به ما آنشب 5 جنازه زن و دختر تحویل دادند که به کلی یخ زده بودند ولی قسمت آقایون فکر کنم بالای 20 نفر بودند . اونطوری که توی محوطه دیدم . خلاصه مدیر بهشت زهرا هم که اونشب اومده بود به ما اعلام کرد که حتی اگه جنازه ها رو نیمه کاره شستشو و کفن کنیم باید ساعت 5 و قبل از طلوع خورشید کار رو تموم کنیم . ما هم شروع کردیم . تو کشته شدگان که خون توی صورتشون منجمد شده بود و آثار پارگی در صورت بودن آنها شدیدا دیده میشد . سه زن میانسال بودند و دو دختر 20 تا 30 سال که یکی از اونها کلا سرش متلاشی شده بود و ما آن را بدلیل آب نشدن یخهای شکل رفته در بدن که آنها را مانند چوب کرده بود کفن کردیم و تحمیل خدماتیهای دفن دادیم .
—— ولی مادرم بیشتر از چیزی که امشب 23 تیر ماه دیده بود خواست برایش تعریف نکنم ولی قبول نکردم و با اصرار ازش خواستم که بگه ——-
-از زبان مادرم
امشب هم به محوطه اون بخش رفتیم تعداد 4 برابر شب گذشته بود ! بیش از 100 نفر!! . به ما ( بخش خانمها ) تعداد 23 جنازه بی نام و نشان را تحویل دادند . تعداد ریش و پشمیا ( لباس شخصی ها ) 3 یا 4 برابر شب قبل شده بود . ورودیهای بهشت زهرا مامور گذاشته بودند و تمام رفت و آمدهای احتمالی کنترل میشد . شروع به کار کردیم ولی اعلام کردیم که اینها برای قبل از ساعت 5 حاضر نمیشن که رئیسشون که جای مهر روی پیشونیشون بود وارد بخش ما شد که با اعتراض ما روبرو شد ( چون ورود مرد ممنوع بود ) که ایشون در جواب گفت اینا همه یک مشت فاحشه . قاتل و وطن فروش بودند . گفت از مردا سریع کمک بیارین اینجا ! ولی اونجا هم ( بخش مردها ) کلی جنازه داشتند . به هر حال 3 نفر از اونا هم واسه اولین بار وارد بخش زنها شدن ! و شروع به کمک ما کردند . صحنه ای که من رو آزار می داد جسدهای یخ زده دخترانی بودند که علاوه بر آثار شکستگی فک و شکاف—– . خونی بود که از آلات تناسلی و مقعد آنها لخته بسته بود .( کروبی وقتی این افشاگری تجاوز رو کرد جا خوردم ! چون ما قبل از اون این اطلاعات و این حدسو زده بودیم که تو بازداشتگاه این بلا رو سرشون آوردن ) - امشب یخ جنازه ها تقریبا آب شده بود ولی آثار یخ روی آنها موجود بود . در بین آنها دخترانی بودند که زیر بیست سال سن داشتند . با سرعت زیادی که به کار بردیم توانستیم تا ساعت 4 صبح چهارده تاشون رو به کمک آقایان حاضر کنیم . که کلی به ما تند رفتند و گفتند بقیه رو بدون شستشو و پنبه گزاری فقط کفن کنید . که ما هم همینکارو کردیم ولی تا ساعت 5 به 17 تا رسید . که گفتند این 6 جنازه آخرو پارچه ای بپیچید دورشون و تحویل خدمات دفنی ها بدین که رئیسشون گفت که دیگه دیره و تا طلوع خورشید چیزی باقی نمونده و باید به فردا شب موکول بشه —- مادر من که اشک تو چشماش حلقه بسته بود گفت قراره که فردا شب هم بره و گفتن شب آخره . مادرم خودش از همکاراش شنید که همه میگفتن و زمزمه میکردند که اینا مربوط به درگیریهای بعد از انتخابات تهران بوده .
امشب 24 تیر مادرم رفت و منتظر برگشتنش شدم و خوابم نبرد تا اینکه ساعت 7 صبح کلید رو انداخت در و اومد . سریع رفتم جلوشو دستش رو گرفتم و نشست و تاکید کرد چیزایی رو که به من گفته هیچ جا نگم . گفت که دیشب ( 24 تیر ) فقط دفن اجساد بوده و چند جنازه پریشب رو که نصف و نیمه کفن کرده بودند رو اوردن و کاراشون رو انجام دادند . دیشب مادرم هفته های بعد شنید که تعداد زیادی از جنازه ها رو بهشت زهرا دفن نکردند و با خودشون به جای نامعلومی بردند. در ضمن یکی از کارگرای دفن که رفت و آمد با ما داره بعدا به ماگفت که بهشون گفتن بعضی از قبرها رو خالی بزارن و اگه فردا و روزهای آینده مردم جنازه و فوتیشون رو اوردن بین اینا بذارن خاک . در ضمن نیازی به گفتن قطعه ها نیست چون تو بی بی سی شماره قطعه ها رو گفتند . یک خبر رو هم بگم که بدونید تا چند روز دیگه قراره با رئیس یهشت زهرا به خاطر آنچه که ناشیگری بهش گفتند وقطعه ها رو بدون نام . شماره گذاری ( تابلو ) کرده . برخورد کنند
من هم این اطلاعات رو به دلایلی دادم با این که قسم خورده بودم . هر چی هم بخواد بشه اگر هم طرفدار موسوی بودند و مخالف اونها بودم ولی هموطنهای من بودند و جون من در مقابل جون اونها عزیز تر نیست .

tisdag 25 augusti 2009



کلیک
kartal6263.blogfa.com
بسیـــــــــــــار مهم! توجه داشته باشید که طی روزهای آتی، ممکن است از این آدرس:
Moje sabs@Googlegroup.com برای شما ایمیلی بیاید – “به هیچ وجه این ایمیل را باز نکنید” – این ایمیل فهرست تمام ایمیل آدرس های موجود شما را میخواند و اقدام به شناسایی افراد و قربانی گرفتن می کند، اطلاع رسانی گسترده و آگاه کردن سایرین بر عهده شماست کلیک نکنید...

geocities.com
(rohpynol) داروی ارزان قیمتی است که باعث فراموشی موقت می شود. روهپینول اسم های مختلفی دارد ، والیوم مکزیکی، Roofies، Roachies و... ارزانی آن باعث محبوبیتش در بین مردم و مدارس شده است. عمومآ این دارو به این صورت مورد استفاده قرار می گیرد که شخصی دارو را با حیله ای به خورد قربانی می دهد. (مثلآ در نوشیدنی حل می کند) فرد مصرف کننده بعد از حدود 15 تا 20 دقیقه حالت مستی پیدا کرده و نمی تواند آن چه اتفاق می افتد را به خاطر بسپارد. از این دارو در مهمانی ها استفاده می شود تا از افراد سو استفاده جنسی شود. روهپینول اثرات مخرب خیلی زیادی دارد. می تواند موجب افت شدید فشار خون، افسردگی، کما و حتی مرگ شود
. مصرف روهپینول به همراه الکل اثرات آن را مخرب تر و شدید تر می کند. روهپینول ده برابر والیوم قدرت دارد.
روزنامه اندیشه نو دومین روزنامه طرفدار موسوی منتشر می شود. به گزارش ایلنا روز نامه اندیشه نو از روز سوم شهریور در 12 صفحه و به قیمت 200 تومان منتشر می شود .این روزنامه از امروز در دکه‌های روزنامه‌‏فروشی عرضه می‌شود. (از دوستان میخواهیم تا با خریدن این روزنامه از میر حسین موسوی حمایت کنند)

دیدگاه‌ نظریه‌پرداز برجسته ولایت فقیه درباره نقش مردم و منصوبان رهبری

نقش مردم در مقام اثبات و تحقق و اجرا، چه درباره اصل دین،‌چه نبوت و امامت،نقش کلیدی است؛ چه رسد به ولایت فقیه که نصب عام است.اگر مردم امامت امامی را قبول نکردند، آن امام مهجور می‌شود ولو آن که علی بن ابیطالب(ع) باشد...حکومت اسلامی نیز حکومت سلطه و تحمیل نیست؛ اگر جبر باشد، می‌شود همان حکومت باطل اموی که پس از مدتی از بین خواهد رفت
در حالی که در هفته‌های اخیر برخی دیدگاه‌ها درباره نقش مردم در حکومت اسلامی و ولایت فقیه و نیز لزوم اطاعت از منصوبان ولی فقیه توسط برخی چهره‌ها مطرح شد، «آینده» دیدگاه‌های نظریه‌پرداز برجسته تئوری «ولایت فقیه» را درباره این موارد منتشر می‌کند.به گزارش خبرنگار «آینده»، با وجود آن‌که بحث ولایت فقها از دیرباز در فقه شیعه مطرح بوده، امام خمینی(ره) در مباحث خود در نجف اشرف آن را به عنوان یک امر لازم و عینی طرح کردند و پس از ایشان نیز بزرگانی چون آیت‌ا... عبدا... جوادی آملی این نظریه را در کتاب خود با عنوان «ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت»‌ منقح کردند.منصوب از سوی رهبر مانند رهبر ولایت ندارددر حکومت اسلامی، هرگز منصوب از سوی رهبر، مانند ناصب یعنی خود رهبر، ولایت ندارد. والی مسلمین، گاهی شخصی را به عنوان نائب و زمانی به عنوان وکیل خود تعیین می‌کند که در این موارد، ‌هرگز سخن از ولایت آن شخص مطرح نیست؛ زیرا او نائب یا وکیل است نه ولی؛ و گاهی برای شخصی، سمت ولایت جعل می‌کند، مانند تولیت مراکز مهم و حساس وقف و وصیت، که در این صورت، آن منصوب مزبور، در محدوده کار خود (نه بیرون از آن) توان اعمال ولایت دارد.در اصل یکصد و دهم قانون اساسی آمده است: «رهبر می‌تواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند». ولی فقیه، اگر کسانی را به نمایندگی از خود نصب می‌کند، بر اساس آیین‌نامه و نظم و مقررات خاصی تعیین می‌کند و این منصوبان، همانند دیگر کارگزارانند که هر کس محدوده قانونی خاص دارد؛ نه این‌که مثل خود رهبر ولایت داشته باشند.نقش مردم در حکومت اسلامی چیست؟نخست باید روشن شود که نقش مردم در حکومت اسلامی چیست. نقش مردم در مقام اثبات و تحقق و اجرا، چه درباره اصل دین،‌چه درباره نبوت، چه درباره امامت بالاصل، و چه درباره نصب خاص، نقش کلیدی است؛ تا چه رسد به ولایت فقیه که نصب عام است. مردم اگر – معاذ الله – اصل دین را قبول نکردند، دین، نسیاً منسیا و فراموش شده می‌شود؛ اگر مردم نبوت را قبول نکردند، آن پیامبر مهجور می‌شود و اگر امامت امامی را قبول نکردند، آن امام مهجور می‌شود ولو آن که آن امام، همان حضرت علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) باشد. باید مقام ثبوت، ‌مروعیت، و حقانیت را از مقام اثبات، قدرت عینی و.. جدا کرد. اگر کشور بخواهد اداره شود، تا مردم نخواهند و حضور نداشته باشند، نه نبوت، نه امامت، نه نیابت خاص، نه نیابت عام، هیچ یک در خارج متحقق نمی‌شود. کشور با صرف رأی علمی اداره نمی‌شود و در مقام اجرا، کار کلیدی در دست مردم است. حکومت اسلامی نیز حکومت سلطه و تحمیل نیست؛ اگر جبر و سلطه باشد، می‌شود همان حکومت باطل اموی و مروانی که پس از مدتی هم از بین خواهد رفت.
ضرورت ولایت فقیه و جایگاه عملی آنولایت فقیه، جانشین امام معصوم (علیه السلام) است که امامت آن امام معصوم (علیه‌السلام) جزء اصول مذهب است نه اصول دین، و متفکران اسلامی اگر ولایت فقیه را به عنوان یک مسأله کلامی مطرح کرده‌اند، بر اساس نیابت فقیه از امام معصوم (علیه‌السلام) است، نه این‌که خود ولایت فقیه، در حد توحید و نبوت و معاد، جزء اصول دین یا در حد امامت، جزء اصول مذهب باشد.بسیاری از مسائل که در کلام مطرح است، مانند این‌که آیا خداوند فلان کار را کرده است یا نه؟ آیا خدا در قیمت فلان کار را می‌کند یا نه؟ این‌ها از جزئیات مبدأ و معاد است و جزئیات مبدأ و معاد، نه جزء اصول دین است که علم برهانی و اعتقاد به آن لازم باشد و نه جزء اصول مذهب است؛ مثلاً انسان باید معتقد باشد که قیامت و بهشت و جهنم هست،‌اما این‌که بهشت چند تاست و درجات آن‌ چگونه است و درکات جهنم به چه وضعیتی است، جزء اصولی نیست که تحصیل برهان بر آن و اعتقاد به آن لازم است.اگر مسأله‌ای ضروری دین باشد و انکار آن به انکار رسالت و دین بیانجامد و انسان هم به استلزام انکار رسالت توجه داشته باشد و با علم و عمد آن مطلب ضروری مذهب، که انسان بداند چیزی ضروری مذهب است و انکارش به انکار و نفی یکی از اصول مذهب می‌انجامد و با علم و عمد آن را انکار کند، از مذهب خارج می‌شود ولی از دین خارج نمی‌شود. اما یک مسأله عمیق نظری و پیچیده چنین نیست و بر فرض هم که ضروری باشد، باید به تلازم انکار آن با انکار رسالت، توجه داشته باشد.بنابراین، ولایت فقیه نه مانند نبوت است و نه مانند امامت. البته اگر ولایت فقیه به وسیله برهان برای کسی ثابت شود و پس از ثبوت برهانی و قطعیت استناد آن به شارع مقدس، آن را انکار کند، حکم انکار ضروری را دارد و انکار ضروری دین، ‌غیر از انکار آگاهانه یک مطلب ضروری دین، مایه‌ خروج از آن خواهد بود. بنابراین، صرف ثبوت ولایت فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهد عملی برابر آن، ‌موجب نمی‌شود که این حکم همتای حکم توحید، نبوت، معاد، و مانند آن باشد.یعنی ممکن است یک صاحب نظر درعلم کلام، با دلیل عقلی به این نتیجه نرسد که فقیه ولایت دارد، ولی در فقه، به اسنتاد برخی از نصوص، ملزم به پذیرش ولایت فقیه باشد. آری، اگر در علم فقه، مجتهدی ادله فقهی را در وجوب اطاعت از ولی فقیه کافی و تمام نمی‌داند، اطاعت از ولی فقیه بر او واجب نیست؛ اگرچه او نمی‌تواند کاری که موجب اختلال نظام جامعه است، انجام دهد؛ ولی اگر مقلد است، باید از نظر مرجع تقلید خود تبعیت کند، ولو آن که در علم کلام نیز به صورت تحقیقی به این نتیجه نرسیده
باشد که ولایت فقیه صحیح نیست.

نظرات بینندگان:

هر چه حوزه اظهارنظرمراجع عظام درمسایل تخصصی دینی گسترش یابد جولان دین ستیزان وافرادی که تااندک اشنایی باالفبای مبانی اعتقادات دراسلام پیدا کردندشروع به جولان می کنندمحدودترمی شوند
زیباترین بیانی است که تا کنون در مورد نقش مردم در حکومت اسلامی مطرح می شورخدایا این مرد بزرگ و وارسته را برای فردای ایران و نسل جوان کشورمان حفظ فرما.که سخت به نظریات او محتاج هستیم
از آنجائیکه قصد این سایت برای این تیتر مشخص است ولی تناقضی بین سخنان این بزرگوار با سخنان غیر تحریف شده آقای مصباح وجود ندارد.
مثل هميشه بيانات حضرت ايشان آنقدر جامع است كه مدت ها تأمل و تفكر مي طلبد. خداوند متعال ايشان و امثال ايشان را براي هدايت نسل بشر و رفعت دين اسلام حفظ كند. والسلام علي من اتبع الهدي.
و خلاصه آن این که ولایت فقیه یک نظریه است و میتوان آنرا قبول داشت؛ویا قبول نداشت.آنکه قبول دارد در چارچوب قوانین مطروحه برای این نظریه میتواند حرکت و عمل کند ؛نه فراتر .و آنکه قبول ندارد نه مستوجب مرگ است(مرگ بر ضد ولایت فقیه)و نه مستوجب مجازات.وهمانگونه که ولایت پذیران در چارچوب قانون باید عمل کنند ؛خود رهبری هم در راستای آنچه که قانون اساسی به ایشان اختیار داده میتوانند عمل کنند نه فراتر از آن.
خدا حفظشان كنه، ايشان از سرمايه هاي معنوي ايرانيان هستند.
خدا خیرت بدهدحلا کی می تونه این حرفهارو تو گوش مصباح بکند

torsdag 20 augusti 2009

توصیه های یک روانشناس به خانواده ها برای بهبود وضعیت روحی زندانیان پس از آزادی
انسان ها می توانند در موقعیت ها و مناسبت های خاص رفتارهایی متفاوت از رفتارهای طبیعی و روزمره خود بروز دهند . هر چه این موقعیت ها دشوار تر و پیچیده تر باشد رفتارها نیز دستخوش تغییر می شوند . بحران ها اعم از طبیعی و یا غیر طبیعی ابعاد مختلفی دارند و بسیاری از تبعات و آسیب های آن بعد از گذشت شاید سال ها رخ بنماید . وقایعی که از خرداد ماه 88 با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در کشورمان شروع و تا کنون در شکل و فرم های مختلفی ادامه یافته نیز از این قاعده مستثنا نیست. یکی از این وقایع تلخ و دردناک ضرب وشتم ، بازداشت و بازجویی از افرادی است که هرگز قرار گرفتن در چنین موقعیت دشواری، در تصورشان هم نبوده است. از این رو برای درک بهتر چنین شرایطی و موقعیت افراد آزاد شده، با دکتر شیوا دولت آبادی به گفتگو نشسته ایم با امید به این که خانواده هایی که عزیزان شان برای مدتی با زندان و موقعیت های خشن و دردناکی مواجه شده اند بتوانند با درک شرایط آنان، راه های کاهش رنج و آلام فرزندان شان را بیابند و بتوانند به آنان یاری رسانند.
مینا ربیعی: در ابتدا راجع به این تفاوت رفتاری و رویارویی انسان ها با موقعیت های غیر قابل پیش بینی توضیح فرمایید .
شیوا دولت آبادی: در تایید نظر شما باید بگویم که هرگونه غافلگیر شدن و مواجهه با عواملی که روال کمابیش عادی زندگی را تغییر می دهند ، نوعی فشار بر سیستم عصبی و درونی ما است وحتی کوچکترین فشار می تواند تحمیلی بر تجهیزات زیستی و روانی ما باشد . در سطوح خرد و روزمره ما با سازو کارهای روانی که در اختیار داریم به اشکال گوناگون برای برگرداندن خود به تعادل حیاتی می کوشیم . این سازو کارها که مکانیزم های رویارویی ما هستند بنا بر ساختار شخصیت ، سن و سال ، تجارب پیشین ، علایق و انتخاب های ما بسیار متفاوتند . نمونه های روزمره این مقابله ها ، توجیه ها ، خودگویی ها و تبیین هایی هستند که ما برای تجربه احساس ناکامی به کار می گیریم . از آنجا که روند زندگی به هر حال پر از تنش های بزرگ و کوچک است ، فرد به تدریج می آموزد تا با فهمیدن و ادغام ناهمسازی ها در درک خود از جهان و موقعیت خود، به خودش کمک کند تا به طور ضمنی و بدیهی به تعادل نسبی بازگردد . بحث رودرروشدن بافشارهای غیرقابل تحمل و تصور و تجربه غیر ممکن ها را در روان شناسی «ضربه روانی»ً تلقی می کنیم .
نمونه هایی از این ضربه های روانی تجارب انسان ها در مقابله با سوانح طبیعی و یا تجربه قصاوت های جنگی است و یا در سطح نه کم اهمیت تر (ولی خصوصی تر) تجربه کودک آزاری و یا خشونت های خانگی هم هست . بدیهی است تجارب شهروندان ما در تحمل ضربه های روانی ، جسمانی و شکسته شدن حرمت تن و جان انسان ها از نوع ضربه های شدید روانی بوده است که در پایان عرایضم وقتی به مرحله ای پردازش ذهنی و هیجانی آن می پردازم و در نهایت به آنچه روان شناسی برای چاره جویی پیشنهاد می کند خواهیم دید که فرد با ضربه ها چه می کند و ضربه ها با فرد، و چه راه کارهایی هستند .
مینا ربیعی: با روندی که از 23 خرداد تا کنون شاهد آن هستیم شاید بسیاری از فعالان اجتماعی انتظار بازداشت داشته باشند . بسیاری از زندانیان سیاسی رژیم قبلی خاطراتی نوشته و در آن تجربیات خود را در حفظ روحیه و تعادل و سلامت روان گفته اند که شاید در زمان حال کاربرد نداشته باشد . به نظر شما چه توصیه ها و چه آمادگی هایی را می توانیم در خود تقویت کنیم برای رویارویی با شرایط سخت و حفظ کنترل خودمان در شرایط غیرعادی؟
شیوا دولت آبادی: در مورد آن دسته از افرادی که به نوعی عامل غیر منتظره بودن ضربه در مورد آنها کمرنگ تر است یعنی آنهایی که به نوعی آسیب پذیری خود را محتمل تر می دانند یعنی فعالان اجتماعی البته تا حدی زمینه اضطراب متفاوت است . بعضی نظریه های مقابله با استرس می گویند که داشتن آمادگی ذهنی برای وقایع هر چند ناگوار، فرد را تا حدودی در برابر آسیب واکسینه می کند . فرد خود را به کرات در شرایط سخت تصور می کند و کمتر غافلگیرمی شود به این اصل، اصل دیگری نیز افزوده می شود و آن این است که برخی افراد برای آرمان های خود حاضر به ایثار و فداکاری هستند . انسان هایی که آرمان هایی را دنبال می کنند در تجربه خویشتن خود و به عنوان فرآیند تحولی، به تدریج نوعی از انتزاع از خود را تجربه و درونی می کنند . این فرآیندها توانایی های مقابله ای ایشان را فراتر می برد ، ولی به هر حال حتی داشتن آگاهی ها و آرمان ها که شخص را به فراتر از خویشتن خود ایستادن یاری می دهد با مرزهایی از طاقت و تحمل ضربه ها مواجه می شود .
این نکته از یادمان نرود که طاقت و تحمل دردها و رنج های بدنی و روانی بی نهایت نیست در نتیجه، فرد، هرچند از آمادگی قبلی برخوردار باشد با این حال آسیب روانی و بدنی می بیند .
مینا ربیعی: ا فراد _ به خصوص جوانان _ پس از گذر از این دوران سخت و آزادی از زندان، انگار که همچنان با فشارهای روحی و روانی و گاه حتا افسردگی و اضطراب دست به گریبان می شوند. از سوی دیگر می بینیم که در مواجه با خانواده ، دوستان و بستگان نیز دچار تعارضاتی هستند . این افراد آسیب دیده چگونه می توانند به خودشان کمک کنند . و شاید پرسش مهم تر این است که چه کمک هایی اطرافیان می توانند به افراد آسیب دیده از این جریانات بکنند ؟
شیوا دولت آبادی: وقتی سیستم عصبی مرکزی تحت تاثیر آسیب های سانحه گونه یعنی غیرقابل تصور و تحمل قرار می گیرد در سطح عملکرد روانی شاهد پاره ای نشانه ها هستیم . که کنار آمدن با آنها به هیچ وجه ساده نیست مبتلایان به آسیب دیدگی پس از سانحه معمولا نشانه های زیررا آشکارمی کنند :
احساس های دردناک و شدید از نوع تجربه مکرر صحنه های آسیب ( Flash Backs) ، احساس گناه، اضطراب مداوم که آستانه تحریک پذیری عصبی فرد را به شدت پایین می آورد و در نتیجه رفتار به اصطلاحً «گوش به زنگی» در فرد آسیب دیده ایجاد می کند ، یعنی نوعی بی قراری در سطح رفتارهایی که مانند آمادگی برای گریز است . گرایش به خودکشی ، حس های خود تخریب گری ، شکایت های جسمانی ، حالت های پارانوئیدی ، ناامیدی ، درماندگی، گرایش به انزوای اجتماعی و حتی دگرگونی هایی در سطح خلق و شخصیت که اطرافیان را نگران و آزرده می کند . فرد آسیب دیده در معرض خطر ابتلاء به افسردگی عمیق، انواع هراس ها و وسواس و نظایر این نشانه ها است . که همگی این عوارض، محصول «گره خوردگی»ً یا قفل شدگی عصبی ناشی از ضربه های شدید روانی هستند . در صورت بی توجهی به این علایم، طبیعتا فرد به دلیل آزردگی های شدید، متاسفانه در پی درمان و کمک گرفتن هم نیست .
رفته رفته این علایم مزمن شده به از کار افتادگی روانی و عالی فرد منتهی می شوند . پس حتما و حتما باید در برابر این نشانه ها و درد و رنجی که تجربه می شود ایستاد و چاره جوبی کرد و بی تفاوت نگذاشت . خانواده و نزدیکان با درک همه پیچیدگی این نشانه ها و رنجی که فرد تحمل می کند با ملایمت و با اعلام حضور عاطفی و با ایجاد فضاهای امن عاطفی برای فرد آسیب دیده می توانند فرد را به کمک به خویشتن یاری دهند .
در مورد مداخله درمانی که شامل طیف متفاوت آسیب دیدگان می شود به این معنا که چه غافلگیرشدگی و شوک از نوع اولی باشد که مطرح کرده اید یعنی آنها که به باور داشتن رفتارهای قانونی و حمایت شدگی از قانون و با قرار داشتن در طیف گسترده غیر سیاسی ، لطمه دیده اند و هم آنها که با آمادگی های نسبی از خطر پذیری خود ( فعالان ) دچار آسیب شده اند به درجات مختلف به همین علایم دچارند و می توانند با طیفی از همین ملاحظه ها به خود و نزدیکان خود کمک کنند .
اگر بخواهیم نظمی به نگاه درمانگرانه ی خود بدهیم می توانیم بگوییم که توجه به افراد آسیب دیده باید شامل : سه بعد زیستی – روانی و اجتماعی بشود ، اگر چه ما آنها را تفکیک می کنیم ولی همه در آمیزه ای فعال و هم کنشی بدیهی بر روی هم اثر می گذارند ، ولی به هر حال با تفکیک آنها، شاید به اهمیت هریک بتوان بیشتر تاکید کرد .
این نکته نیز قبل از پرداختن به سه بعد ضروری برای مداخله بیافزاییم که به طور کلی و به استناد تحقیقات زیادی برای فهمیدن بهتر مراحلی که پس از تجربه آسیب زا به طور معمول از سوی فرد آسیب دیده طی می شوند ، می توان جهت روشنگری بیشتر گفت که معمولا در مرحله اول واکنش های طبیعی فریاد ، ترس ، غم ، عصبانیت شدید بسیار طبیعی هستند . ولی تداوم در این شرایط و به ویژه غرق شدن در ادراک های در هم شکننده باید برون ریزی شوند ، یعنی فرد آسیب دیده باید به خود کمک کند تا با حرف زدن و تبادل این فشارها با اشخاص مورد اطمینان خود، به تدریج از فشار فریاد گونه اولیه رهایی یابد .
در مرحله بعد در بسیاری از موارد شاهد انواع انکار هستیم انکار واقعیت در درون ذهن می ماند و به آسیب های بعدی منجر می شود پس بهتر است به جای اجتناب از درد و رنج برون ریزی به رهایی از درد بیندیشیم . روی آوردن به مواد و یا دارو در بسیاری از موارد محصول انکار رنج هایی است که بیان نمی شوند .
تجربه های مکرر آسیب و صحنه های آن و تلاش برای رد کردن این تجربه از ذهن و یا اجتناب از هر آنچه یادآور رنج است طبیعی است ولی فقط بیرون ریختن آن به هر شکلی که در زیر به راه های آن اشاره خواهیم کرد گشوده شدن آن گره هایی که از آن گفتیم کمک می کند . به قول پروین دولت آبادی «قفل های قلعه اندوه و محنت در شکستن» آنگاه که فرد بتواند حتی با به خاطر آوردن وقایع آسیب زا عبور خود را مانند عبور از تاریخ تبیین کند می توان امید داشت که قفل قلعه درد و رنج او شکسته شده است .
بازگردیم به آن سه بعدی که باید برای بازگرداندن سلامت نسبی روانی به آن توجه کرد .برای آن که آسیب وارده به سیستم عصبی – روانی مزمن نشود لازم است در بعد زیستی به موارد زیر عمل شود :
زیستی : تغذیه خوب ، خواب حتی به قیمت مصرف دارو ( هرگونه کم خوابی مزمن آسیب جبران ناپذیری به عملکرد عصبی و روانی می زند ) ، استراحت و اوقات فراغت آگاهانه طراحی شده ( رفتن به کوه ، ورزش ، بهره گیری از سیستم های القاء آرامش مثل یوگا یا تمرین های آرمیدگی با تاکید بر تنش های جسمانی که همراه با به خاطر آوردن و قایع دردناک در بدن حس می شوند .
روانی : وضع موجود را اولویت دادن ، آگاه شدن به ارزش درمانی برون ریزی های هیجانی و فکری، پذیرش همدلی های نزدیکان ، نوشتن ، نقاشی ، جمع بندی کردن و نوشتن یادداشت های روزانه.
اجتماعی : آگاهی بر تنها نبودن ، تاکید بر همبستگی ، بهره گیری از فعالیت های هنری جمعی ، مانند مطالعه متون تاریخی ، حماسی ، موسیقی جمعی که در به خاطر آوردن تداوم هستی نقش موثری دارد. همچنینبازگو کردن دردهای مشترک حال و گذشته در جمع: برون ریزی در جمع.
در نهایت مجموعه تدابیر درمانی می توانند فرد را از «قفل شدگی عصبی» ناشی از ضربه بیرون بیاورند . و اگر همه آنچه مخلصانه عرض شد تاثیر نکرد لطفا حتما به متخصص مراجعه شود .

منبع: مدرسه فمینیستی
-->



دکتر ف... که از جراحان به نام است دیروز صبح به من گفت دوست دارم امروز تو دستیارم باشی با کمال میل قبول کردم چون همیشه جراحی های خیلی سخت عروقی نورونی را انجام می داد و کلی نکته جدید در هربار دستیاری یاد می گرفتم اما این بار یک عمل ساده بود یک کیست مقعدی دکتر ف... احتمالا حوصله نداشت خودش عمل کند مرا به ظاهر دستیار کرده بود من به آرامی کیست را جدا کردم اما زمانی که خارجش کردم متوجه شدم کیست نیست و یک توده ی عفونی است و برای پاتو آنرا بسته بندی کردم دکتر بعد از عمل از من خواهش کرد که شخصا به آزمایشگاه بروم و جواب را بگیرم و به دکتر ر... بگویم که نهایت دقت را بکنند چرا که این بیمار از بستگان دکتر هستند حالا فهمیدم چرا دکتر عمل به این سادگی را قبول کرده بی علاقه به آزمایشگاه رفتم وظرف را تحویل دادم و 40دقیقه ایی با دکتر ر... گرم صحبت شده بودم که جواب آمد Chlamydia یک بیماری عفونی آمیزشی اما با این سطح خیلی عجیب بود سطح درگیری آنقدر زیاد بود که دکتر به جای درمان دارویی از جراحی استفاده کرده بود.به اتاق دکتر رسیدم و گفتم Chlamydiaاست دکتر بدون توجه به من گفت علی می دانی چرا امروز از تو خواستم که دستیار من باشی؟بی مهابا گفتم چون در شان شما نبود دکتر لبخندی زد و گفت نه مثل همیشه اشتباه کردی-این بیمار از بستگان ماست که تازه از زندان آزاد شده می دانی این عفونت از چه راهی انتقال پیدا می کند؟برق از سرم پرید اولین موردی بود که می دیدم و خودم عملش می کردم گفت می خواهم با باقری لنکرانی تماس بگیرم و همه چیز را بگویم گفت حالا برو ببین وضعش چه طور است مات و مبهوت مانده بودم گفتم دکتر با چه کسی آمده است ؟خانواده اش خبر دارند؟گفت علی جان آرام باش هیچکس خبراز این موضوع تجاوز جز من و تو ندارد حتی خانواده اش .گفتم یعنی نگفته است؟بیچاره حتما خجالت کشیده.گفت نمی دانم می خواهی هنگام ویزیت دکتر ج... تو هم حضور داشته باش(دکتر ف... همیشه بعد از عمل بیمارانش را برای معاینه روانپزشکی به دکتر ج... می سپارد)ساعت 6 دکتر ج... آمد و به اتفاق به اتاق بیمار رفتیم چند سوال کرد که او هم یک سری جواب شکسته بسته داد ودکتر از من خواست که ایشان را تنها بگذارم نیم ساعتی بیرون ماندم وبیرون آمد گفت هیچ چیز یادش نمی آید می دانی یعنی چه دکتر؟گفتم عوارض بیهوشی گفت نه احتمالا * rohypnol گفتم دکتر مگر می شود آنقدر حالم بد شد که دکتر ج... مرا به پاویون رساند و پرستار برایم آب قندی آورد گفتم دکتر چرا در حکومت اسلامی که این کار از مذموم ترین کارهاست همچین اتفاقی می افتد؟گفت ببین این عمل چند هدف را دنبال می کند 1- ایجاد وترس وارعاب در جامعه2- ایجاد خشونت و ترویج آن در جامعه:تصور کن در زندان با دست های بسته به شما تجاوز کنند و هیچ کاری نتوانی انجام دهی اکثر قریب به اتفاق افراد حاضرند بمیرند و این عمل با آنها انجام نشود پس در همین مرحله یا دست از جان می شویی و دیگر هیچ چیز برایت اهمیت ندارد جز انتقام یا اینکه دیگر هیچوقت جرات و جسارتی برایت باقی نمی ماند که هردو از عوامل خشونت هستند و از طرف دیگر تاثیری که روی اطرافیانت می گذارد این است که تصور کن بچه تورا کسی بکشد ممکن است از قصاص او بگذری اما اگر بفهمی کسی به فرزندت تجاوز کرده تحت هیچ شرایطی حاضر نمی شوی شخص را ببخشی حتی به قیمت مرگ یادت باشد که خشونت عامل نابودی جنبش های مدنی صلح آمیز است سردمداران حکومت هر کاری می کنند تا بتوانند احساسات جامعه را جریح کنندوپس از آن مردم دست به حرکات خشونت آمیز بزنند تا مجوزی بگیرند برای بستن مردم به گلولهاما اتفاق جدی تری که برای شخصی که به او تجاوز شده است می افتد از او یک فرد افسرده و منفعل می سازد تجاوز شکستن و خردکردن افرادی است که باشکنجه های معمول خرد نمی شوند که معمولا این افراد انسانهایی هستند که از لحاظ روحی بسیار قوی هستندو معمولا اگر این افراد تحت درمان دارویی قرار نگیرند خودکشی می کنند چرا که دایم در این فکر هستند که از حرمت شرف خودشان نتوانسته اند دفاع کنند و از طرفی با منفعل شدن آنها نظام را تهدید نمی کنند و تازه ثابت کردن این موضوع از همه چیز سخت تر است چرا که هم تشخیص تجاوز جنسی به عهده پزشک قانونی است که در انحصار دولت است وهم به دلیل گذشت زمان به علت نبود علامت مثبت تقریباً غیرممکن است.و جالبتراینکه بیشترافراد مایل به معاینه پزشکی، بازجویی پلیس و رسیدگی دادگاه نیستند.واز طرف دیگرامران فقط بر اساس شهادت گواهان محکوم نمی‌شوند و باید مدارک تأیید کننده از دیگران کسب شود. مدارک مربوط به اثبات دخول، هویت تجاوز کننده و... .به دکتر فاضلی زنگ زدم و شرح ما وقع را گفتم و گفتم که می خواهم این موضوع را منتشر کنم اما گفت فعلا دست نگه دارم تا نه سر خود را به باد دهم نه سر بیمارم را به قول حمید شب خیز آقا داستانی شده ها و چه می کنه این محمود چی توزآدم تو این مملکت چیزهایی رو می بینه که واقعا اگر بمیره کمه امروز با دکتر ف... قرار دارم می خوام پیشنهاد بدم یه نامه بنویسیم راجع به این موضوع به رییس مجلسی که می گه تجاوز جنسی اتفاق نیافتاده و امضای تمام پزشک هایی که می شه رو بعد از معاینه بگیرم دعام کنید هرچند که اگر این قرص رو داده باشن به این بازداشتی ها خیلی سخته ثابت کردنش چون نهایتا تا 72 ساعت در ادرار قابل شناساییه اما حداقل یه مورد که دست خودمونه هستضمننا اگر آشنایی دارید که تازه از زندان آزاد شده حتما پست بعدی رو بخونید و اگر حتی گفت بهش تجاوز نشده حتما کارهایی که گفتم رو انجام بدید چون اگر بهش روهیپنول داده باشن هیچی یادش نمی یاد *rohypnol:روهیپنول یا روفیز دارویی است از خانواده داروهای خواب آور و از طبقه ی پام ها با قدرتی بسیار بالاترکه به دلیل تاثیرات بسیار قوی و طولانی که این دارو در خاموش سازی مرکز سیستم عصبی اعمال می کند به " داروی تجاوز " معروف است.عوارض این دارو استفراغ ، توهم ، دشواری در تنفس ، کما فراموشی کامل اختلال در تکلم و یا حتی مرگ را ممکن است در فرد ایجاد کند
من این مطلب رو با ای میل دریافت کردم و چون مطمئن نبودم که نویسنده بخواد نام پزشک ها آورده بشه فقط حرف اولشون رو گذاشتم بمونه. بعد در سرچ در گوگل وبلاگ دکتر علی رو پیدا کردم.
خبرنگار و فعال حقوق بشر از بازجوییهایش در زندان اوین را حتما بخونید...
... درود بر کروبی که عقب نشینی نمی کند. اگر بخواهد وبلاگهایمان را برایش روزنامه می کنیم
'