tisdag 25 augusti 2009


دیدگاه‌ نظریه‌پرداز برجسته ولایت فقیه درباره نقش مردم و منصوبان رهبری

نقش مردم در مقام اثبات و تحقق و اجرا، چه درباره اصل دین،‌چه نبوت و امامت،نقش کلیدی است؛ چه رسد به ولایت فقیه که نصب عام است.اگر مردم امامت امامی را قبول نکردند، آن امام مهجور می‌شود ولو آن که علی بن ابیطالب(ع) باشد...حکومت اسلامی نیز حکومت سلطه و تحمیل نیست؛ اگر جبر باشد، می‌شود همان حکومت باطل اموی که پس از مدتی از بین خواهد رفت
در حالی که در هفته‌های اخیر برخی دیدگاه‌ها درباره نقش مردم در حکومت اسلامی و ولایت فقیه و نیز لزوم اطاعت از منصوبان ولی فقیه توسط برخی چهره‌ها مطرح شد، «آینده» دیدگاه‌های نظریه‌پرداز برجسته تئوری «ولایت فقیه» را درباره این موارد منتشر می‌کند.به گزارش خبرنگار «آینده»، با وجود آن‌که بحث ولایت فقها از دیرباز در فقه شیعه مطرح بوده، امام خمینی(ره) در مباحث خود در نجف اشرف آن را به عنوان یک امر لازم و عینی طرح کردند و پس از ایشان نیز بزرگانی چون آیت‌ا... عبدا... جوادی آملی این نظریه را در کتاب خود با عنوان «ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت»‌ منقح کردند.منصوب از سوی رهبر مانند رهبر ولایت ندارددر حکومت اسلامی، هرگز منصوب از سوی رهبر، مانند ناصب یعنی خود رهبر، ولایت ندارد. والی مسلمین، گاهی شخصی را به عنوان نائب و زمانی به عنوان وکیل خود تعیین می‌کند که در این موارد، ‌هرگز سخن از ولایت آن شخص مطرح نیست؛ زیرا او نائب یا وکیل است نه ولی؛ و گاهی برای شخصی، سمت ولایت جعل می‌کند، مانند تولیت مراکز مهم و حساس وقف و وصیت، که در این صورت، آن منصوب مزبور، در محدوده کار خود (نه بیرون از آن) توان اعمال ولایت دارد.در اصل یکصد و دهم قانون اساسی آمده است: «رهبر می‌تواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند». ولی فقیه، اگر کسانی را به نمایندگی از خود نصب می‌کند، بر اساس آیین‌نامه و نظم و مقررات خاصی تعیین می‌کند و این منصوبان، همانند دیگر کارگزارانند که هر کس محدوده قانونی خاص دارد؛ نه این‌که مثل خود رهبر ولایت داشته باشند.نقش مردم در حکومت اسلامی چیست؟نخست باید روشن شود که نقش مردم در حکومت اسلامی چیست. نقش مردم در مقام اثبات و تحقق و اجرا، چه درباره اصل دین،‌چه درباره نبوت، چه درباره امامت بالاصل، و چه درباره نصب خاص، نقش کلیدی است؛ تا چه رسد به ولایت فقیه که نصب عام است. مردم اگر – معاذ الله – اصل دین را قبول نکردند، دین، نسیاً منسیا و فراموش شده می‌شود؛ اگر مردم نبوت را قبول نکردند، آن پیامبر مهجور می‌شود و اگر امامت امامی را قبول نکردند، آن امام مهجور می‌شود ولو آن که آن امام، همان حضرت علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) باشد. باید مقام ثبوت، ‌مروعیت، و حقانیت را از مقام اثبات، قدرت عینی و.. جدا کرد. اگر کشور بخواهد اداره شود، تا مردم نخواهند و حضور نداشته باشند، نه نبوت، نه امامت، نه نیابت خاص، نه نیابت عام، هیچ یک در خارج متحقق نمی‌شود. کشور با صرف رأی علمی اداره نمی‌شود و در مقام اجرا، کار کلیدی در دست مردم است. حکومت اسلامی نیز حکومت سلطه و تحمیل نیست؛ اگر جبر و سلطه باشد، می‌شود همان حکومت باطل اموی و مروانی که پس از مدتی هم از بین خواهد رفت.
ضرورت ولایت فقیه و جایگاه عملی آنولایت فقیه، جانشین امام معصوم (علیه السلام) است که امامت آن امام معصوم (علیه‌السلام) جزء اصول مذهب است نه اصول دین، و متفکران اسلامی اگر ولایت فقیه را به عنوان یک مسأله کلامی مطرح کرده‌اند، بر اساس نیابت فقیه از امام معصوم (علیه‌السلام) است، نه این‌که خود ولایت فقیه، در حد توحید و نبوت و معاد، جزء اصول دین یا در حد امامت، جزء اصول مذهب باشد.بسیاری از مسائل که در کلام مطرح است، مانند این‌که آیا خداوند فلان کار را کرده است یا نه؟ آیا خدا در قیمت فلان کار را می‌کند یا نه؟ این‌ها از جزئیات مبدأ و معاد است و جزئیات مبدأ و معاد، نه جزء اصول دین است که علم برهانی و اعتقاد به آن لازم باشد و نه جزء اصول مذهب است؛ مثلاً انسان باید معتقد باشد که قیامت و بهشت و جهنم هست،‌اما این‌که بهشت چند تاست و درجات آن‌ چگونه است و درکات جهنم به چه وضعیتی است، جزء اصولی نیست که تحصیل برهان بر آن و اعتقاد به آن لازم است.اگر مسأله‌ای ضروری دین باشد و انکار آن به انکار رسالت و دین بیانجامد و انسان هم به استلزام انکار رسالت توجه داشته باشد و با علم و عمد آن مطلب ضروری مذهب، که انسان بداند چیزی ضروری مذهب است و انکارش به انکار و نفی یکی از اصول مذهب می‌انجامد و با علم و عمد آن را انکار کند، از مذهب خارج می‌شود ولی از دین خارج نمی‌شود. اما یک مسأله عمیق نظری و پیچیده چنین نیست و بر فرض هم که ضروری باشد، باید به تلازم انکار آن با انکار رسالت، توجه داشته باشد.بنابراین، ولایت فقیه نه مانند نبوت است و نه مانند امامت. البته اگر ولایت فقیه به وسیله برهان برای کسی ثابت شود و پس از ثبوت برهانی و قطعیت استناد آن به شارع مقدس، آن را انکار کند، حکم انکار ضروری را دارد و انکار ضروری دین، ‌غیر از انکار آگاهانه یک مطلب ضروری دین، مایه‌ خروج از آن خواهد بود. بنابراین، صرف ثبوت ولایت فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهد عملی برابر آن، ‌موجب نمی‌شود که این حکم همتای حکم توحید، نبوت، معاد، و مانند آن باشد.یعنی ممکن است یک صاحب نظر درعلم کلام، با دلیل عقلی به این نتیجه نرسد که فقیه ولایت دارد، ولی در فقه، به اسنتاد برخی از نصوص، ملزم به پذیرش ولایت فقیه باشد. آری، اگر در علم فقه، مجتهدی ادله فقهی را در وجوب اطاعت از ولی فقیه کافی و تمام نمی‌داند، اطاعت از ولی فقیه بر او واجب نیست؛ اگرچه او نمی‌تواند کاری که موجب اختلال نظام جامعه است، انجام دهد؛ ولی اگر مقلد است، باید از نظر مرجع تقلید خود تبعیت کند، ولو آن که در علم کلام نیز به صورت تحقیقی به این نتیجه نرسیده
باشد که ولایت فقیه صحیح نیست.

نظرات بینندگان:

هر چه حوزه اظهارنظرمراجع عظام درمسایل تخصصی دینی گسترش یابد جولان دین ستیزان وافرادی که تااندک اشنایی باالفبای مبانی اعتقادات دراسلام پیدا کردندشروع به جولان می کنندمحدودترمی شوند
زیباترین بیانی است که تا کنون در مورد نقش مردم در حکومت اسلامی مطرح می شورخدایا این مرد بزرگ و وارسته را برای فردای ایران و نسل جوان کشورمان حفظ فرما.که سخت به نظریات او محتاج هستیم
از آنجائیکه قصد این سایت برای این تیتر مشخص است ولی تناقضی بین سخنان این بزرگوار با سخنان غیر تحریف شده آقای مصباح وجود ندارد.
مثل هميشه بيانات حضرت ايشان آنقدر جامع است كه مدت ها تأمل و تفكر مي طلبد. خداوند متعال ايشان و امثال ايشان را براي هدايت نسل بشر و رفعت دين اسلام حفظ كند. والسلام علي من اتبع الهدي.
و خلاصه آن این که ولایت فقیه یک نظریه است و میتوان آنرا قبول داشت؛ویا قبول نداشت.آنکه قبول دارد در چارچوب قوانین مطروحه برای این نظریه میتواند حرکت و عمل کند ؛نه فراتر .و آنکه قبول ندارد نه مستوجب مرگ است(مرگ بر ضد ولایت فقیه)و نه مستوجب مجازات.وهمانگونه که ولایت پذیران در چارچوب قانون باید عمل کنند ؛خود رهبری هم در راستای آنچه که قانون اساسی به ایشان اختیار داده میتوانند عمل کنند نه فراتر از آن.
خدا حفظشان كنه، ايشان از سرمايه هاي معنوي ايرانيان هستند.
خدا خیرت بدهدحلا کی می تونه این حرفهارو تو گوش مصباح بکند

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar