fredag 28 augusti 2009




Just another WordPress.com weblog
Archive for
آگوست, 2009
در شبهای 22 . 23 و 24 تیرماه در بهشت زهرا چه گذشت ؟آگوست 25, 2009
من دانشجو هستم و یکی از افراد خانواده ما در بهشت زهرا مشغول کار است وضعیت مالی آنچنانی نداریم و من و خانواده همگی طرفدار احمدی نژاد هستیم ( میخواد خوشتون بیاد میخواد خوشتون نیاد ! ) هر چند که میدونیم که تقلب هم واسش کردن ! . چون این دولت خانواده کارمندان بهشت زهرا ( بخصوص ما ) روبعد از سالها صاحب خانه کرد طرفدارشیم !. من بر این باور هستم نیرویی ما فوق احمدی نژاد این جنایات رو مرتکب میشه و اگر احمدی نژاد از این جنایات اطلاع پیدا میکرد شدیدا جلوی آن می ایستاد و به دلایلی هم نمیتونه علیه این جنایات انجام شده موضع بگیره……………………… بگذریم
مادر من که در یکی از شیفتهای قسمت خدمات بهشت زهرا کار میکنه و سابقه طولانی در بهشت زهرا داره خیر داد که به تعدادی از اونها گفتن که چند شب یعنی 22 و 23 و 24 تیر ماه تعدادی تصادفی دارند که باید در شب خاک بشوند ! که هم او و هم من تعجب کرده بودیم . و حدس زدم که احتمالا خبرهایی است . من از مادرم بارها درباره اجساد کشته شدگان تظاهراتها سوال میپرسیدم . و اون هم به خاطر روحیات من سعی میکرد هیچوقت درباره این چیزها صحبت نکنه و من رو به درس خوندن ترغیب میکرد . اما اینبار توی شیفت شب این اتفاقات قرار بود بیفته البته تو یه مواردی هم شیفت شب باز هم کار کردن . مثل تصادفات که کار آنها یک خورده مشکل میشد و نیاز به وقت بیشتر داشتند . ولی اینبار برای 3 شب !. خلاصه مادرم رو قرار بود خودم برسونم ولی مادرم گفت قراره خودشون بیان سراغش . خلاصه مادرم صبح ساعت 6 برگشت و ازش سریع پرسیدم که چی شده بود ؟ جوابی نداد ولی توی چهرش اضطراب و ناراحتی رو میدیدم . باز ازش پرسیدم . گفت بگیر بخواب !. فردا صبح که بهش مرخصی داده بودند مشغول کار خونه بود که دستاش رو دیدم که جای جوهر استمب بود . انگار پای یک چیزی رو انگشت زده بود . گفتم نمیخوای بگی چی شده بود ؟تصادفی بودن ؟ گفت هیچ نگو که حالم اصلا خوب نیست . منم گیر ندادم . شب ساعت 12 بود که زنگ زدن موبایلش و دوباره اومدن سراغش و رفت ولی اینبار ساعت 7 صبح بود که اومد و خسته و ناراحت خوابید ساعت 9 صبح دیدم صدای هق هق گریش میاد . سریع بلند شدم و گفتم یا میگی چی شده یا خودم الان میرم بهشت زهرا . گفت هیچی . هیچی نشده . گفتم پس الان زنگ میزنم خاله مهین ( همکار مامانم ) از اون میپرسم که اونجا چه خبره ؟ گفت اون خبر نداره . این رو بگم که مادر من درسته که زنه ولی هیچوقت ندیده بودم که به خاطر مشاهداتش که شغلش ایجاب میکنه گریه کنه ولی باور کنید خیلی دلرحمه .
خلاصه کلی گیر دادم و قسمم داد به روح بابام که چیزایی رو که میگه به کسی نگم . من هم قبول کردم و قرآن رو آورد پیش روم گذاشت و گفت برو وضو بگیر و دستت رو بزار رو قرآن و قسم بخور که جایی این حرفارو که میخوام بگم رو نمیزنی ( من که خیلی تعجب کرده بودم ! چون انگاری خیلی براش مهم بود که جایی چیزایی رو که میگه درز پیدا نکنه .چون تا حالا واسه قسم خوردن انقدر حساس ندیده بودمش ) گفت که بیشتر واسه خود من و حفظ سلامتیم چیزی نمیخواد به گوش کسی برسه . به هر حال قسم خوردم و مادرم شروع کرد . گفت که پریشب ( 22 تیر ) وقتی وارد محوطه بخش شدم تعداد زیادی حدود 30 جنازه کاملا منجمد رو تو محوطه خوابونده بودن که یخشون آب بشه . کلی آدمهای ریش و پشم دار هم اونجا بودن و ما رو همراه تعدادی از همکارام به اتاقی بردند . اونجا واسمون یک آدم مسنی که جای مهر رو پیشونیش بود شروع به صحبت کرد و گفت امشب و چند شب دیگه ما اینجا باید جنازه هایی رو خاک کنیم که مربوط به منافقین هستند . اینها از گروه های ضد انقلاب هستند که با حمله به ما تعداد زیادی رو از سربازان ما رو کشته اند و ما جنازه اونها رو از نقاط مرزی برای شناسایی به اینجا اوردیم . و الان قراره دور از چشم جاسوسان و خبر گزاریها اینها رو خاک کنیم . در این رابطه اگر با کسی صحبت کنید و اشاره ای کنید . مطمئن باشید که جون خودتون و تک تک افراد خونوادتون در خطره . بعدش یک به یک اسم اعضای خونواده ها رو میپرسیدند و مینوشتند . و در آخر هم اثر انگشت چند چا از ما گرفتند . و دوباره تاکید کردند که نکاتی رو که گفتند رو نباید فراموش کنیم . ما رو به محلهای کارمون راهنمایی کردند . جنازه هایی رو که بیشتر آورده بودند مربوط به آقایون بود و اونجا تعداد همکاران ما بیشتر بود . در قسمت خانمها من بودم و چند نفر دیگه . به ما آنشب 5 جنازه زن و دختر تحویل دادند که به کلی یخ زده بودند ولی قسمت آقایون فکر کنم بالای 20 نفر بودند . اونطوری که توی محوطه دیدم . خلاصه مدیر بهشت زهرا هم که اونشب اومده بود به ما اعلام کرد که حتی اگه جنازه ها رو نیمه کاره شستشو و کفن کنیم باید ساعت 5 و قبل از طلوع خورشید کار رو تموم کنیم . ما هم شروع کردیم . تو کشته شدگان که خون توی صورتشون منجمد شده بود و آثار پارگی در صورت بودن آنها شدیدا دیده میشد . سه زن میانسال بودند و دو دختر 20 تا 30 سال که یکی از اونها کلا سرش متلاشی شده بود و ما آن را بدلیل آب نشدن یخهای شکل رفته در بدن که آنها را مانند چوب کرده بود کفن کردیم و تحمیل خدماتیهای دفن دادیم .
—— ولی مادرم بیشتر از چیزی که امشب 23 تیر ماه دیده بود خواست برایش تعریف نکنم ولی قبول نکردم و با اصرار ازش خواستم که بگه ——-
-از زبان مادرم
امشب هم به محوطه اون بخش رفتیم تعداد 4 برابر شب گذشته بود ! بیش از 100 نفر!! . به ما ( بخش خانمها ) تعداد 23 جنازه بی نام و نشان را تحویل دادند . تعداد ریش و پشمیا ( لباس شخصی ها ) 3 یا 4 برابر شب قبل شده بود . ورودیهای بهشت زهرا مامور گذاشته بودند و تمام رفت و آمدهای احتمالی کنترل میشد . شروع به کار کردیم ولی اعلام کردیم که اینها برای قبل از ساعت 5 حاضر نمیشن که رئیسشون که جای مهر روی پیشونیشون بود وارد بخش ما شد که با اعتراض ما روبرو شد ( چون ورود مرد ممنوع بود ) که ایشون در جواب گفت اینا همه یک مشت فاحشه . قاتل و وطن فروش بودند . گفت از مردا سریع کمک بیارین اینجا ! ولی اونجا هم ( بخش مردها ) کلی جنازه داشتند . به هر حال 3 نفر از اونا هم واسه اولین بار وارد بخش زنها شدن ! و شروع به کمک ما کردند . صحنه ای که من رو آزار می داد جسدهای یخ زده دخترانی بودند که علاوه بر آثار شکستگی فک و شکاف—– . خونی بود که از آلات تناسلی و مقعد آنها لخته بسته بود .( کروبی وقتی این افشاگری تجاوز رو کرد جا خوردم ! چون ما قبل از اون این اطلاعات و این حدسو زده بودیم که تو بازداشتگاه این بلا رو سرشون آوردن ) - امشب یخ جنازه ها تقریبا آب شده بود ولی آثار یخ روی آنها موجود بود . در بین آنها دخترانی بودند که زیر بیست سال سن داشتند . با سرعت زیادی که به کار بردیم توانستیم تا ساعت 4 صبح چهارده تاشون رو به کمک آقایان حاضر کنیم . که کلی به ما تند رفتند و گفتند بقیه رو بدون شستشو و پنبه گزاری فقط کفن کنید . که ما هم همینکارو کردیم ولی تا ساعت 5 به 17 تا رسید . که گفتند این 6 جنازه آخرو پارچه ای بپیچید دورشون و تحویل خدمات دفنی ها بدین که رئیسشون گفت که دیگه دیره و تا طلوع خورشید چیزی باقی نمونده و باید به فردا شب موکول بشه —- مادر من که اشک تو چشماش حلقه بسته بود گفت قراره که فردا شب هم بره و گفتن شب آخره . مادرم خودش از همکاراش شنید که همه میگفتن و زمزمه میکردند که اینا مربوط به درگیریهای بعد از انتخابات تهران بوده .
امشب 24 تیر مادرم رفت و منتظر برگشتنش شدم و خوابم نبرد تا اینکه ساعت 7 صبح کلید رو انداخت در و اومد . سریع رفتم جلوشو دستش رو گرفتم و نشست و تاکید کرد چیزایی رو که به من گفته هیچ جا نگم . گفت که دیشب ( 24 تیر ) فقط دفن اجساد بوده و چند جنازه پریشب رو که نصف و نیمه کفن کرده بودند رو اوردن و کاراشون رو انجام دادند . دیشب مادرم هفته های بعد شنید که تعداد زیادی از جنازه ها رو بهشت زهرا دفن نکردند و با خودشون به جای نامعلومی بردند. در ضمن یکی از کارگرای دفن که رفت و آمد با ما داره بعدا به ماگفت که بهشون گفتن بعضی از قبرها رو خالی بزارن و اگه فردا و روزهای آینده مردم جنازه و فوتیشون رو اوردن بین اینا بذارن خاک . در ضمن نیازی به گفتن قطعه ها نیست چون تو بی بی سی شماره قطعه ها رو گفتند . یک خبر رو هم بگم که بدونید تا چند روز دیگه قراره با رئیس یهشت زهرا به خاطر آنچه که ناشیگری بهش گفتند وقطعه ها رو بدون نام . شماره گذاری ( تابلو ) کرده . برخورد کنند
من هم این اطلاعات رو به دلایلی دادم با این که قسم خورده بودم . هر چی هم بخواد بشه اگر هم طرفدار موسوی بودند و مخالف اونها بودم ولی هموطنهای من بودند و جون من در مقابل جون اونها عزیز تر نیست .

tisdag 25 augusti 2009



کلیک
kartal6263.blogfa.com
بسیـــــــــــــار مهم! توجه داشته باشید که طی روزهای آتی، ممکن است از این آدرس:
Moje sabs@Googlegroup.com برای شما ایمیلی بیاید – “به هیچ وجه این ایمیل را باز نکنید” – این ایمیل فهرست تمام ایمیل آدرس های موجود شما را میخواند و اقدام به شناسایی افراد و قربانی گرفتن می کند، اطلاع رسانی گسترده و آگاه کردن سایرین بر عهده شماست کلیک نکنید...

geocities.com
(rohpynol) داروی ارزان قیمتی است که باعث فراموشی موقت می شود. روهپینول اسم های مختلفی دارد ، والیوم مکزیکی، Roofies، Roachies و... ارزانی آن باعث محبوبیتش در بین مردم و مدارس شده است. عمومآ این دارو به این صورت مورد استفاده قرار می گیرد که شخصی دارو را با حیله ای به خورد قربانی می دهد. (مثلآ در نوشیدنی حل می کند) فرد مصرف کننده بعد از حدود 15 تا 20 دقیقه حالت مستی پیدا کرده و نمی تواند آن چه اتفاق می افتد را به خاطر بسپارد. از این دارو در مهمانی ها استفاده می شود تا از افراد سو استفاده جنسی شود. روهپینول اثرات مخرب خیلی زیادی دارد. می تواند موجب افت شدید فشار خون، افسردگی، کما و حتی مرگ شود
. مصرف روهپینول به همراه الکل اثرات آن را مخرب تر و شدید تر می کند. روهپینول ده برابر والیوم قدرت دارد.
روزنامه اندیشه نو دومین روزنامه طرفدار موسوی منتشر می شود. به گزارش ایلنا روز نامه اندیشه نو از روز سوم شهریور در 12 صفحه و به قیمت 200 تومان منتشر می شود .این روزنامه از امروز در دکه‌های روزنامه‌‏فروشی عرضه می‌شود. (از دوستان میخواهیم تا با خریدن این روزنامه از میر حسین موسوی حمایت کنند)

دیدگاه‌ نظریه‌پرداز برجسته ولایت فقیه درباره نقش مردم و منصوبان رهبری

نقش مردم در مقام اثبات و تحقق و اجرا، چه درباره اصل دین،‌چه نبوت و امامت،نقش کلیدی است؛ چه رسد به ولایت فقیه که نصب عام است.اگر مردم امامت امامی را قبول نکردند، آن امام مهجور می‌شود ولو آن که علی بن ابیطالب(ع) باشد...حکومت اسلامی نیز حکومت سلطه و تحمیل نیست؛ اگر جبر باشد، می‌شود همان حکومت باطل اموی که پس از مدتی از بین خواهد رفت
در حالی که در هفته‌های اخیر برخی دیدگاه‌ها درباره نقش مردم در حکومت اسلامی و ولایت فقیه و نیز لزوم اطاعت از منصوبان ولی فقیه توسط برخی چهره‌ها مطرح شد، «آینده» دیدگاه‌های نظریه‌پرداز برجسته تئوری «ولایت فقیه» را درباره این موارد منتشر می‌کند.به گزارش خبرنگار «آینده»، با وجود آن‌که بحث ولایت فقها از دیرباز در فقه شیعه مطرح بوده، امام خمینی(ره) در مباحث خود در نجف اشرف آن را به عنوان یک امر لازم و عینی طرح کردند و پس از ایشان نیز بزرگانی چون آیت‌ا... عبدا... جوادی آملی این نظریه را در کتاب خود با عنوان «ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت»‌ منقح کردند.منصوب از سوی رهبر مانند رهبر ولایت ندارددر حکومت اسلامی، هرگز منصوب از سوی رهبر، مانند ناصب یعنی خود رهبر، ولایت ندارد. والی مسلمین، گاهی شخصی را به عنوان نائب و زمانی به عنوان وکیل خود تعیین می‌کند که در این موارد، ‌هرگز سخن از ولایت آن شخص مطرح نیست؛ زیرا او نائب یا وکیل است نه ولی؛ و گاهی برای شخصی، سمت ولایت جعل می‌کند، مانند تولیت مراکز مهم و حساس وقف و وصیت، که در این صورت، آن منصوب مزبور، در محدوده کار خود (نه بیرون از آن) توان اعمال ولایت دارد.در اصل یکصد و دهم قانون اساسی آمده است: «رهبر می‌تواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند». ولی فقیه، اگر کسانی را به نمایندگی از خود نصب می‌کند، بر اساس آیین‌نامه و نظم و مقررات خاصی تعیین می‌کند و این منصوبان، همانند دیگر کارگزارانند که هر کس محدوده قانونی خاص دارد؛ نه این‌که مثل خود رهبر ولایت داشته باشند.نقش مردم در حکومت اسلامی چیست؟نخست باید روشن شود که نقش مردم در حکومت اسلامی چیست. نقش مردم در مقام اثبات و تحقق و اجرا، چه درباره اصل دین،‌چه درباره نبوت، چه درباره امامت بالاصل، و چه درباره نصب خاص، نقش کلیدی است؛ تا چه رسد به ولایت فقیه که نصب عام است. مردم اگر – معاذ الله – اصل دین را قبول نکردند، دین، نسیاً منسیا و فراموش شده می‌شود؛ اگر مردم نبوت را قبول نکردند، آن پیامبر مهجور می‌شود و اگر امامت امامی را قبول نکردند، آن امام مهجور می‌شود ولو آن که آن امام، همان حضرت علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) باشد. باید مقام ثبوت، ‌مروعیت، و حقانیت را از مقام اثبات، قدرت عینی و.. جدا کرد. اگر کشور بخواهد اداره شود، تا مردم نخواهند و حضور نداشته باشند، نه نبوت، نه امامت، نه نیابت خاص، نه نیابت عام، هیچ یک در خارج متحقق نمی‌شود. کشور با صرف رأی علمی اداره نمی‌شود و در مقام اجرا، کار کلیدی در دست مردم است. حکومت اسلامی نیز حکومت سلطه و تحمیل نیست؛ اگر جبر و سلطه باشد، می‌شود همان حکومت باطل اموی و مروانی که پس از مدتی هم از بین خواهد رفت.
ضرورت ولایت فقیه و جایگاه عملی آنولایت فقیه، جانشین امام معصوم (علیه السلام) است که امامت آن امام معصوم (علیه‌السلام) جزء اصول مذهب است نه اصول دین، و متفکران اسلامی اگر ولایت فقیه را به عنوان یک مسأله کلامی مطرح کرده‌اند، بر اساس نیابت فقیه از امام معصوم (علیه‌السلام) است، نه این‌که خود ولایت فقیه، در حد توحید و نبوت و معاد، جزء اصول دین یا در حد امامت، جزء اصول مذهب باشد.بسیاری از مسائل که در کلام مطرح است، مانند این‌که آیا خداوند فلان کار را کرده است یا نه؟ آیا خدا در قیمت فلان کار را می‌کند یا نه؟ این‌ها از جزئیات مبدأ و معاد است و جزئیات مبدأ و معاد، نه جزء اصول دین است که علم برهانی و اعتقاد به آن لازم باشد و نه جزء اصول مذهب است؛ مثلاً انسان باید معتقد باشد که قیامت و بهشت و جهنم هست،‌اما این‌که بهشت چند تاست و درجات آن‌ چگونه است و درکات جهنم به چه وضعیتی است، جزء اصولی نیست که تحصیل برهان بر آن و اعتقاد به آن لازم است.اگر مسأله‌ای ضروری دین باشد و انکار آن به انکار رسالت و دین بیانجامد و انسان هم به استلزام انکار رسالت توجه داشته باشد و با علم و عمد آن مطلب ضروری مذهب، که انسان بداند چیزی ضروری مذهب است و انکارش به انکار و نفی یکی از اصول مذهب می‌انجامد و با علم و عمد آن را انکار کند، از مذهب خارج می‌شود ولی از دین خارج نمی‌شود. اما یک مسأله عمیق نظری و پیچیده چنین نیست و بر فرض هم که ضروری باشد، باید به تلازم انکار آن با انکار رسالت، توجه داشته باشد.بنابراین، ولایت فقیه نه مانند نبوت است و نه مانند امامت. البته اگر ولایت فقیه به وسیله برهان برای کسی ثابت شود و پس از ثبوت برهانی و قطعیت استناد آن به شارع مقدس، آن را انکار کند، حکم انکار ضروری را دارد و انکار ضروری دین، ‌غیر از انکار آگاهانه یک مطلب ضروری دین، مایه‌ خروج از آن خواهد بود. بنابراین، صرف ثبوت ولایت فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهد عملی برابر آن، ‌موجب نمی‌شود که این حکم همتای حکم توحید، نبوت، معاد، و مانند آن باشد.یعنی ممکن است یک صاحب نظر درعلم کلام، با دلیل عقلی به این نتیجه نرسد که فقیه ولایت دارد، ولی در فقه، به اسنتاد برخی از نصوص، ملزم به پذیرش ولایت فقیه باشد. آری، اگر در علم فقه، مجتهدی ادله فقهی را در وجوب اطاعت از ولی فقیه کافی و تمام نمی‌داند، اطاعت از ولی فقیه بر او واجب نیست؛ اگرچه او نمی‌تواند کاری که موجب اختلال نظام جامعه است، انجام دهد؛ ولی اگر مقلد است، باید از نظر مرجع تقلید خود تبعیت کند، ولو آن که در علم کلام نیز به صورت تحقیقی به این نتیجه نرسیده
باشد که ولایت فقیه صحیح نیست.

نظرات بینندگان:

هر چه حوزه اظهارنظرمراجع عظام درمسایل تخصصی دینی گسترش یابد جولان دین ستیزان وافرادی که تااندک اشنایی باالفبای مبانی اعتقادات دراسلام پیدا کردندشروع به جولان می کنندمحدودترمی شوند
زیباترین بیانی است که تا کنون در مورد نقش مردم در حکومت اسلامی مطرح می شورخدایا این مرد بزرگ و وارسته را برای فردای ایران و نسل جوان کشورمان حفظ فرما.که سخت به نظریات او محتاج هستیم
از آنجائیکه قصد این سایت برای این تیتر مشخص است ولی تناقضی بین سخنان این بزرگوار با سخنان غیر تحریف شده آقای مصباح وجود ندارد.
مثل هميشه بيانات حضرت ايشان آنقدر جامع است كه مدت ها تأمل و تفكر مي طلبد. خداوند متعال ايشان و امثال ايشان را براي هدايت نسل بشر و رفعت دين اسلام حفظ كند. والسلام علي من اتبع الهدي.
و خلاصه آن این که ولایت فقیه یک نظریه است و میتوان آنرا قبول داشت؛ویا قبول نداشت.آنکه قبول دارد در چارچوب قوانین مطروحه برای این نظریه میتواند حرکت و عمل کند ؛نه فراتر .و آنکه قبول ندارد نه مستوجب مرگ است(مرگ بر ضد ولایت فقیه)و نه مستوجب مجازات.وهمانگونه که ولایت پذیران در چارچوب قانون باید عمل کنند ؛خود رهبری هم در راستای آنچه که قانون اساسی به ایشان اختیار داده میتوانند عمل کنند نه فراتر از آن.
خدا حفظشان كنه، ايشان از سرمايه هاي معنوي ايرانيان هستند.
خدا خیرت بدهدحلا کی می تونه این حرفهارو تو گوش مصباح بکند

torsdag 20 augusti 2009

توصیه های یک روانشناس به خانواده ها برای بهبود وضعیت روحی زندانیان پس از آزادی
انسان ها می توانند در موقعیت ها و مناسبت های خاص رفتارهایی متفاوت از رفتارهای طبیعی و روزمره خود بروز دهند . هر چه این موقعیت ها دشوار تر و پیچیده تر باشد رفتارها نیز دستخوش تغییر می شوند . بحران ها اعم از طبیعی و یا غیر طبیعی ابعاد مختلفی دارند و بسیاری از تبعات و آسیب های آن بعد از گذشت شاید سال ها رخ بنماید . وقایعی که از خرداد ماه 88 با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در کشورمان شروع و تا کنون در شکل و فرم های مختلفی ادامه یافته نیز از این قاعده مستثنا نیست. یکی از این وقایع تلخ و دردناک ضرب وشتم ، بازداشت و بازجویی از افرادی است که هرگز قرار گرفتن در چنین موقعیت دشواری، در تصورشان هم نبوده است. از این رو برای درک بهتر چنین شرایطی و موقعیت افراد آزاد شده، با دکتر شیوا دولت آبادی به گفتگو نشسته ایم با امید به این که خانواده هایی که عزیزان شان برای مدتی با زندان و موقعیت های خشن و دردناکی مواجه شده اند بتوانند با درک شرایط آنان، راه های کاهش رنج و آلام فرزندان شان را بیابند و بتوانند به آنان یاری رسانند.
مینا ربیعی: در ابتدا راجع به این تفاوت رفتاری و رویارویی انسان ها با موقعیت های غیر قابل پیش بینی توضیح فرمایید .
شیوا دولت آبادی: در تایید نظر شما باید بگویم که هرگونه غافلگیر شدن و مواجهه با عواملی که روال کمابیش عادی زندگی را تغییر می دهند ، نوعی فشار بر سیستم عصبی و درونی ما است وحتی کوچکترین فشار می تواند تحمیلی بر تجهیزات زیستی و روانی ما باشد . در سطوح خرد و روزمره ما با سازو کارهای روانی که در اختیار داریم به اشکال گوناگون برای برگرداندن خود به تعادل حیاتی می کوشیم . این سازو کارها که مکانیزم های رویارویی ما هستند بنا بر ساختار شخصیت ، سن و سال ، تجارب پیشین ، علایق و انتخاب های ما بسیار متفاوتند . نمونه های روزمره این مقابله ها ، توجیه ها ، خودگویی ها و تبیین هایی هستند که ما برای تجربه احساس ناکامی به کار می گیریم . از آنجا که روند زندگی به هر حال پر از تنش های بزرگ و کوچک است ، فرد به تدریج می آموزد تا با فهمیدن و ادغام ناهمسازی ها در درک خود از جهان و موقعیت خود، به خودش کمک کند تا به طور ضمنی و بدیهی به تعادل نسبی بازگردد . بحث رودرروشدن بافشارهای غیرقابل تحمل و تصور و تجربه غیر ممکن ها را در روان شناسی «ضربه روانی»ً تلقی می کنیم .
نمونه هایی از این ضربه های روانی تجارب انسان ها در مقابله با سوانح طبیعی و یا تجربه قصاوت های جنگی است و یا در سطح نه کم اهمیت تر (ولی خصوصی تر) تجربه کودک آزاری و یا خشونت های خانگی هم هست . بدیهی است تجارب شهروندان ما در تحمل ضربه های روانی ، جسمانی و شکسته شدن حرمت تن و جان انسان ها از نوع ضربه های شدید روانی بوده است که در پایان عرایضم وقتی به مرحله ای پردازش ذهنی و هیجانی آن می پردازم و در نهایت به آنچه روان شناسی برای چاره جویی پیشنهاد می کند خواهیم دید که فرد با ضربه ها چه می کند و ضربه ها با فرد، و چه راه کارهایی هستند .
مینا ربیعی: با روندی که از 23 خرداد تا کنون شاهد آن هستیم شاید بسیاری از فعالان اجتماعی انتظار بازداشت داشته باشند . بسیاری از زندانیان سیاسی رژیم قبلی خاطراتی نوشته و در آن تجربیات خود را در حفظ روحیه و تعادل و سلامت روان گفته اند که شاید در زمان حال کاربرد نداشته باشد . به نظر شما چه توصیه ها و چه آمادگی هایی را می توانیم در خود تقویت کنیم برای رویارویی با شرایط سخت و حفظ کنترل خودمان در شرایط غیرعادی؟
شیوا دولت آبادی: در مورد آن دسته از افرادی که به نوعی عامل غیر منتظره بودن ضربه در مورد آنها کمرنگ تر است یعنی آنهایی که به نوعی آسیب پذیری خود را محتمل تر می دانند یعنی فعالان اجتماعی البته تا حدی زمینه اضطراب متفاوت است . بعضی نظریه های مقابله با استرس می گویند که داشتن آمادگی ذهنی برای وقایع هر چند ناگوار، فرد را تا حدودی در برابر آسیب واکسینه می کند . فرد خود را به کرات در شرایط سخت تصور می کند و کمتر غافلگیرمی شود به این اصل، اصل دیگری نیز افزوده می شود و آن این است که برخی افراد برای آرمان های خود حاضر به ایثار و فداکاری هستند . انسان هایی که آرمان هایی را دنبال می کنند در تجربه خویشتن خود و به عنوان فرآیند تحولی، به تدریج نوعی از انتزاع از خود را تجربه و درونی می کنند . این فرآیندها توانایی های مقابله ای ایشان را فراتر می برد ، ولی به هر حال حتی داشتن آگاهی ها و آرمان ها که شخص را به فراتر از خویشتن خود ایستادن یاری می دهد با مرزهایی از طاقت و تحمل ضربه ها مواجه می شود .
این نکته از یادمان نرود که طاقت و تحمل دردها و رنج های بدنی و روانی بی نهایت نیست در نتیجه، فرد، هرچند از آمادگی قبلی برخوردار باشد با این حال آسیب روانی و بدنی می بیند .
مینا ربیعی: ا فراد _ به خصوص جوانان _ پس از گذر از این دوران سخت و آزادی از زندان، انگار که همچنان با فشارهای روحی و روانی و گاه حتا افسردگی و اضطراب دست به گریبان می شوند. از سوی دیگر می بینیم که در مواجه با خانواده ، دوستان و بستگان نیز دچار تعارضاتی هستند . این افراد آسیب دیده چگونه می توانند به خودشان کمک کنند . و شاید پرسش مهم تر این است که چه کمک هایی اطرافیان می توانند به افراد آسیب دیده از این جریانات بکنند ؟
شیوا دولت آبادی: وقتی سیستم عصبی مرکزی تحت تاثیر آسیب های سانحه گونه یعنی غیرقابل تصور و تحمل قرار می گیرد در سطح عملکرد روانی شاهد پاره ای نشانه ها هستیم . که کنار آمدن با آنها به هیچ وجه ساده نیست مبتلایان به آسیب دیدگی پس از سانحه معمولا نشانه های زیررا آشکارمی کنند :
احساس های دردناک و شدید از نوع تجربه مکرر صحنه های آسیب ( Flash Backs) ، احساس گناه، اضطراب مداوم که آستانه تحریک پذیری عصبی فرد را به شدت پایین می آورد و در نتیجه رفتار به اصطلاحً «گوش به زنگی» در فرد آسیب دیده ایجاد می کند ، یعنی نوعی بی قراری در سطح رفتارهایی که مانند آمادگی برای گریز است . گرایش به خودکشی ، حس های خود تخریب گری ، شکایت های جسمانی ، حالت های پارانوئیدی ، ناامیدی ، درماندگی، گرایش به انزوای اجتماعی و حتی دگرگونی هایی در سطح خلق و شخصیت که اطرافیان را نگران و آزرده می کند . فرد آسیب دیده در معرض خطر ابتلاء به افسردگی عمیق، انواع هراس ها و وسواس و نظایر این نشانه ها است . که همگی این عوارض، محصول «گره خوردگی»ً یا قفل شدگی عصبی ناشی از ضربه های شدید روانی هستند . در صورت بی توجهی به این علایم، طبیعتا فرد به دلیل آزردگی های شدید، متاسفانه در پی درمان و کمک گرفتن هم نیست .
رفته رفته این علایم مزمن شده به از کار افتادگی روانی و عالی فرد منتهی می شوند . پس حتما و حتما باید در برابر این نشانه ها و درد و رنجی که تجربه می شود ایستاد و چاره جوبی کرد و بی تفاوت نگذاشت . خانواده و نزدیکان با درک همه پیچیدگی این نشانه ها و رنجی که فرد تحمل می کند با ملایمت و با اعلام حضور عاطفی و با ایجاد فضاهای امن عاطفی برای فرد آسیب دیده می توانند فرد را به کمک به خویشتن یاری دهند .
در مورد مداخله درمانی که شامل طیف متفاوت آسیب دیدگان می شود به این معنا که چه غافلگیرشدگی و شوک از نوع اولی باشد که مطرح کرده اید یعنی آنها که به باور داشتن رفتارهای قانونی و حمایت شدگی از قانون و با قرار داشتن در طیف گسترده غیر سیاسی ، لطمه دیده اند و هم آنها که با آمادگی های نسبی از خطر پذیری خود ( فعالان ) دچار آسیب شده اند به درجات مختلف به همین علایم دچارند و می توانند با طیفی از همین ملاحظه ها به خود و نزدیکان خود کمک کنند .
اگر بخواهیم نظمی به نگاه درمانگرانه ی خود بدهیم می توانیم بگوییم که توجه به افراد آسیب دیده باید شامل : سه بعد زیستی – روانی و اجتماعی بشود ، اگر چه ما آنها را تفکیک می کنیم ولی همه در آمیزه ای فعال و هم کنشی بدیهی بر روی هم اثر می گذارند ، ولی به هر حال با تفکیک آنها، شاید به اهمیت هریک بتوان بیشتر تاکید کرد .
این نکته نیز قبل از پرداختن به سه بعد ضروری برای مداخله بیافزاییم که به طور کلی و به استناد تحقیقات زیادی برای فهمیدن بهتر مراحلی که پس از تجربه آسیب زا به طور معمول از سوی فرد آسیب دیده طی می شوند ، می توان جهت روشنگری بیشتر گفت که معمولا در مرحله اول واکنش های طبیعی فریاد ، ترس ، غم ، عصبانیت شدید بسیار طبیعی هستند . ولی تداوم در این شرایط و به ویژه غرق شدن در ادراک های در هم شکننده باید برون ریزی شوند ، یعنی فرد آسیب دیده باید به خود کمک کند تا با حرف زدن و تبادل این فشارها با اشخاص مورد اطمینان خود، به تدریج از فشار فریاد گونه اولیه رهایی یابد .
در مرحله بعد در بسیاری از موارد شاهد انواع انکار هستیم انکار واقعیت در درون ذهن می ماند و به آسیب های بعدی منجر می شود پس بهتر است به جای اجتناب از درد و رنج برون ریزی به رهایی از درد بیندیشیم . روی آوردن به مواد و یا دارو در بسیاری از موارد محصول انکار رنج هایی است که بیان نمی شوند .
تجربه های مکرر آسیب و صحنه های آن و تلاش برای رد کردن این تجربه از ذهن و یا اجتناب از هر آنچه یادآور رنج است طبیعی است ولی فقط بیرون ریختن آن به هر شکلی که در زیر به راه های آن اشاره خواهیم کرد گشوده شدن آن گره هایی که از آن گفتیم کمک می کند . به قول پروین دولت آبادی «قفل های قلعه اندوه و محنت در شکستن» آنگاه که فرد بتواند حتی با به خاطر آوردن وقایع آسیب زا عبور خود را مانند عبور از تاریخ تبیین کند می توان امید داشت که قفل قلعه درد و رنج او شکسته شده است .
بازگردیم به آن سه بعدی که باید برای بازگرداندن سلامت نسبی روانی به آن توجه کرد .برای آن که آسیب وارده به سیستم عصبی – روانی مزمن نشود لازم است در بعد زیستی به موارد زیر عمل شود :
زیستی : تغذیه خوب ، خواب حتی به قیمت مصرف دارو ( هرگونه کم خوابی مزمن آسیب جبران ناپذیری به عملکرد عصبی و روانی می زند ) ، استراحت و اوقات فراغت آگاهانه طراحی شده ( رفتن به کوه ، ورزش ، بهره گیری از سیستم های القاء آرامش مثل یوگا یا تمرین های آرمیدگی با تاکید بر تنش های جسمانی که همراه با به خاطر آوردن و قایع دردناک در بدن حس می شوند .
روانی : وضع موجود را اولویت دادن ، آگاه شدن به ارزش درمانی برون ریزی های هیجانی و فکری، پذیرش همدلی های نزدیکان ، نوشتن ، نقاشی ، جمع بندی کردن و نوشتن یادداشت های روزانه.
اجتماعی : آگاهی بر تنها نبودن ، تاکید بر همبستگی ، بهره گیری از فعالیت های هنری جمعی ، مانند مطالعه متون تاریخی ، حماسی ، موسیقی جمعی که در به خاطر آوردن تداوم هستی نقش موثری دارد. همچنینبازگو کردن دردهای مشترک حال و گذشته در جمع: برون ریزی در جمع.
در نهایت مجموعه تدابیر درمانی می توانند فرد را از «قفل شدگی عصبی» ناشی از ضربه بیرون بیاورند . و اگر همه آنچه مخلصانه عرض شد تاثیر نکرد لطفا حتما به متخصص مراجعه شود .

منبع: مدرسه فمینیستی
-->



دکتر ف... که از جراحان به نام است دیروز صبح به من گفت دوست دارم امروز تو دستیارم باشی با کمال میل قبول کردم چون همیشه جراحی های خیلی سخت عروقی نورونی را انجام می داد و کلی نکته جدید در هربار دستیاری یاد می گرفتم اما این بار یک عمل ساده بود یک کیست مقعدی دکتر ف... احتمالا حوصله نداشت خودش عمل کند مرا به ظاهر دستیار کرده بود من به آرامی کیست را جدا کردم اما زمانی که خارجش کردم متوجه شدم کیست نیست و یک توده ی عفونی است و برای پاتو آنرا بسته بندی کردم دکتر بعد از عمل از من خواهش کرد که شخصا به آزمایشگاه بروم و جواب را بگیرم و به دکتر ر... بگویم که نهایت دقت را بکنند چرا که این بیمار از بستگان دکتر هستند حالا فهمیدم چرا دکتر عمل به این سادگی را قبول کرده بی علاقه به آزمایشگاه رفتم وظرف را تحویل دادم و 40دقیقه ایی با دکتر ر... گرم صحبت شده بودم که جواب آمد Chlamydia یک بیماری عفونی آمیزشی اما با این سطح خیلی عجیب بود سطح درگیری آنقدر زیاد بود که دکتر به جای درمان دارویی از جراحی استفاده کرده بود.به اتاق دکتر رسیدم و گفتم Chlamydiaاست دکتر بدون توجه به من گفت علی می دانی چرا امروز از تو خواستم که دستیار من باشی؟بی مهابا گفتم چون در شان شما نبود دکتر لبخندی زد و گفت نه مثل همیشه اشتباه کردی-این بیمار از بستگان ماست که تازه از زندان آزاد شده می دانی این عفونت از چه راهی انتقال پیدا می کند؟برق از سرم پرید اولین موردی بود که می دیدم و خودم عملش می کردم گفت می خواهم با باقری لنکرانی تماس بگیرم و همه چیز را بگویم گفت حالا برو ببین وضعش چه طور است مات و مبهوت مانده بودم گفتم دکتر با چه کسی آمده است ؟خانواده اش خبر دارند؟گفت علی جان آرام باش هیچکس خبراز این موضوع تجاوز جز من و تو ندارد حتی خانواده اش .گفتم یعنی نگفته است؟بیچاره حتما خجالت کشیده.گفت نمی دانم می خواهی هنگام ویزیت دکتر ج... تو هم حضور داشته باش(دکتر ف... همیشه بعد از عمل بیمارانش را برای معاینه روانپزشکی به دکتر ج... می سپارد)ساعت 6 دکتر ج... آمد و به اتفاق به اتاق بیمار رفتیم چند سوال کرد که او هم یک سری جواب شکسته بسته داد ودکتر از من خواست که ایشان را تنها بگذارم نیم ساعتی بیرون ماندم وبیرون آمد گفت هیچ چیز یادش نمی آید می دانی یعنی چه دکتر؟گفتم عوارض بیهوشی گفت نه احتمالا * rohypnol گفتم دکتر مگر می شود آنقدر حالم بد شد که دکتر ج... مرا به پاویون رساند و پرستار برایم آب قندی آورد گفتم دکتر چرا در حکومت اسلامی که این کار از مذموم ترین کارهاست همچین اتفاقی می افتد؟گفت ببین این عمل چند هدف را دنبال می کند 1- ایجاد وترس وارعاب در جامعه2- ایجاد خشونت و ترویج آن در جامعه:تصور کن در زندان با دست های بسته به شما تجاوز کنند و هیچ کاری نتوانی انجام دهی اکثر قریب به اتفاق افراد حاضرند بمیرند و این عمل با آنها انجام نشود پس در همین مرحله یا دست از جان می شویی و دیگر هیچ چیز برایت اهمیت ندارد جز انتقام یا اینکه دیگر هیچوقت جرات و جسارتی برایت باقی نمی ماند که هردو از عوامل خشونت هستند و از طرف دیگر تاثیری که روی اطرافیانت می گذارد این است که تصور کن بچه تورا کسی بکشد ممکن است از قصاص او بگذری اما اگر بفهمی کسی به فرزندت تجاوز کرده تحت هیچ شرایطی حاضر نمی شوی شخص را ببخشی حتی به قیمت مرگ یادت باشد که خشونت عامل نابودی جنبش های مدنی صلح آمیز است سردمداران حکومت هر کاری می کنند تا بتوانند احساسات جامعه را جریح کنندوپس از آن مردم دست به حرکات خشونت آمیز بزنند تا مجوزی بگیرند برای بستن مردم به گلولهاما اتفاق جدی تری که برای شخصی که به او تجاوز شده است می افتد از او یک فرد افسرده و منفعل می سازد تجاوز شکستن و خردکردن افرادی است که باشکنجه های معمول خرد نمی شوند که معمولا این افراد انسانهایی هستند که از لحاظ روحی بسیار قوی هستندو معمولا اگر این افراد تحت درمان دارویی قرار نگیرند خودکشی می کنند چرا که دایم در این فکر هستند که از حرمت شرف خودشان نتوانسته اند دفاع کنند و از طرفی با منفعل شدن آنها نظام را تهدید نمی کنند و تازه ثابت کردن این موضوع از همه چیز سخت تر است چرا که هم تشخیص تجاوز جنسی به عهده پزشک قانونی است که در انحصار دولت است وهم به دلیل گذشت زمان به علت نبود علامت مثبت تقریباً غیرممکن است.و جالبتراینکه بیشترافراد مایل به معاینه پزشکی، بازجویی پلیس و رسیدگی دادگاه نیستند.واز طرف دیگرامران فقط بر اساس شهادت گواهان محکوم نمی‌شوند و باید مدارک تأیید کننده از دیگران کسب شود. مدارک مربوط به اثبات دخول، هویت تجاوز کننده و... .به دکتر فاضلی زنگ زدم و شرح ما وقع را گفتم و گفتم که می خواهم این موضوع را منتشر کنم اما گفت فعلا دست نگه دارم تا نه سر خود را به باد دهم نه سر بیمارم را به قول حمید شب خیز آقا داستانی شده ها و چه می کنه این محمود چی توزآدم تو این مملکت چیزهایی رو می بینه که واقعا اگر بمیره کمه امروز با دکتر ف... قرار دارم می خوام پیشنهاد بدم یه نامه بنویسیم راجع به این موضوع به رییس مجلسی که می گه تجاوز جنسی اتفاق نیافتاده و امضای تمام پزشک هایی که می شه رو بعد از معاینه بگیرم دعام کنید هرچند که اگر این قرص رو داده باشن به این بازداشتی ها خیلی سخته ثابت کردنش چون نهایتا تا 72 ساعت در ادرار قابل شناساییه اما حداقل یه مورد که دست خودمونه هستضمننا اگر آشنایی دارید که تازه از زندان آزاد شده حتما پست بعدی رو بخونید و اگر حتی گفت بهش تجاوز نشده حتما کارهایی که گفتم رو انجام بدید چون اگر بهش روهیپنول داده باشن هیچی یادش نمی یاد *rohypnol:روهیپنول یا روفیز دارویی است از خانواده داروهای خواب آور و از طبقه ی پام ها با قدرتی بسیار بالاترکه به دلیل تاثیرات بسیار قوی و طولانی که این دارو در خاموش سازی مرکز سیستم عصبی اعمال می کند به " داروی تجاوز " معروف است.عوارض این دارو استفراغ ، توهم ، دشواری در تنفس ، کما فراموشی کامل اختلال در تکلم و یا حتی مرگ را ممکن است در فرد ایجاد کند
من این مطلب رو با ای میل دریافت کردم و چون مطمئن نبودم که نویسنده بخواد نام پزشک ها آورده بشه فقط حرف اولشون رو گذاشتم بمونه. بعد در سرچ در گوگل وبلاگ دکتر علی رو پیدا کردم.
خبرنگار و فعال حقوق بشر از بازجوییهایش در زندان اوین را حتما بخونید...
... درود بر کروبی که عقب نشینی نمی کند. اگر بخواهد وبلاگهایمان را برایش روزنامه می کنیم
'

tisdag 18 augusti 2009


سخنرانی مهم آیت‌الله العظمی صانعی
حکومت از گورستان و مرده‌ها هم می‌ترسد
سه شنبه، ۲۷ مرداد، ۱۳۸۸

آیت‌الله یوسف صانعی از مردم خواست از رسانه‌هایی که «دروغ» می‌‌گویند فاصله بگیرند و فکر خود را «اسیر اطلاعات غلط» نکنند. آقای صانعی که در اجتماع تعدادی از نخبگان استان گلستان سخن می‌گفت، افزود که مردم باید مراقب باشند که «استثمار فکری» نشوند. این مرجع تقلید شیعه اظهار داشت: «معلوم است که چه کسانی از آگاهی ملت می‌ترسند و از اینکه یک یا چند نفر با یکدیگر تماس بگیرند به هراس می‌افتند، حتی اگر در گورستان باشد. مگر گورستان بانک است که می‌ترسید آن را آتش بزنند؟»آقای صانعی از مردم خواست که رسانه‌های «دروغگوی دیداری و شنیداری» را شناسایی کنند و «به حرف‌های آنها گوش ندهند، مبادا که تحت تأثیر اخبار کذب آنان قرار بگیرند.» این مرجع تقلید در بخش دیگری از سخنان خود، باردیگر از برخورد‌ها با معترضان به نتیجه انتخابات انتقاد کرد و گفت که «اسلام با خشونت مخالف است، با شکنجه و تحذیر هم مخالف است.» در ایران بیش از دو ماه است که اعترا‌ض‌ها به نتیجه انتخابات ادامه دارد. مقام‌های جمهوری اسلامی برای برخورد با معترضان تاکنون چهار هزار نفر را بازداشت کرده‌اند که گفته شده بیش از ۹۰ درصد از آنها آزاد شده‌اند.در جریان این اعتراض‌ها در هفته‌های نخست اعلام نتیجه انتخابات، با دخالت پلیس و نیرو‌های لباس شخصی ده‌ها تن کشته و زخمی شدند.
در حال حاضر تعداد قابل توجهی از معترضان و فعالان سیاسی اجتماعی که در حوادث اخیر بازداشت شده‌اند در زندان به سر می‌برند و بنابر اعلام سازمان‌های مدافع حقوق بشری و برخی احزاب اصلاح‌طلب، برای «گرفتن اعتراف» تحت شکنجه هستند. برخی مراجع تقلید شیعه همچون آقای صانعی تحت فشار قرار دادن افراد برای «اعتراف‌گیری» را «حرام» اعلام کرده و اعتراف متهمان را «فاقد اعتبار» دانسته‌اند. آیت‌الله صانعی بار دیگر تاکید کرد که «تخلیه اطلاعاتی افراد در بند و اقرارگیری از آنان خلاف شرع و حرام است.» این مرجع تقلید شیعه گفت که درد امروز جامعه ایران «زندانی شدن فرزندانمان و مسائلی که در بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها رخ می‌دهد» است. آقای صانعی از مردم خواست که رسانه‌های «دروغگوی دیداری و شنیداری» را شناسایی کنند و «به حرف‌های آنها گوش ندهند، مبادا که تحت تأثیر اخبار کذب آنان قرار بگیرند»به گفته آقای صانعی «درد آنجایی است که اقرارها با تجرید گرفته شده باشد، درد آن جایی است که نمی‌گذارند مادری سر قبر عزیزش فاتحه بخواند. درد این است که انسانی را بگیرند و بکُشند و بعد بگویند مننژیت گرفته است یا بگویند در زندان در اثر مرض مسری فوت کرده است.» اشاره این مرجع تقلید به سخنان دو هفته گذشته اسماعیل احمدی‌مقدم رئیس پلیس ایران است که گفته بود برخی بازداشتی‌ها در کهریزک بر اثر ویروس جان باخته‌اند. آقای احمدی‌مقدم افزوده که هیچ یک از بازداشتی‌ها در کهریزک بر اثر ضرب و شتم کشته نشده‌اند. کهریزک نام بازداشتگاهی است که تحت نظارت پلیس اداره می‌شد و محل نگهداری «اراذل و اوباش» بود که در جریان حوادث اخیر برخی از بازداشت‌شدگان حوادث اخیر به آنجا فرستاده شدند.این بازداشتگاه چندی پیش به خاطر نداشتن «استاندارد‌های لازم» به دستور آیت‌الله علی خامنه‌ای تعطیل شد. رادیو زمانه


محسن مخملباف: تجاوز جنسی در زندان‌های ایران موضوعی قطعی است


دوشنبه، ۲۶ مرداد، ۱۳۸۸


محسن مخملباف تجاوز جنسی در زندان‌های ایران را تأیید کرده و می‌گوید، بسیاری از قربانیان تجاوز جنسی با ایشان تماس گرفته و گفته‌اند، در صورتی که امنیت‌شان تأمین شود، حاضر به اقدام هستند. گفت‌وگو با محسن مخملباف.
دویچه‌وله: آقای مخملباف، به نظر شما تجاوز جنسی به زندانی‌ها در زندان‌های جمهوری اسلامی تا چه حد می‌تواند صحت داشته باشد؟ قطعا صحت دارد. دلایل مختلفی وجود دارد. یکی اعلام آقای کروبی که روحانی شناخته‌شده‌ای است و اسنادی است که ایشان در دست دارد و اینکه کسانی که مورد تجاوز جنسی واقع شدند به ایشان مراجعه کرده‌اند. دوم اینکه، ما هم از طریق ایمیل‌هایمان مورد خطاب قرار گرفتیم تا به اینها کمک شود از طریق ایمیل
makhbalbafsazegara@gmail.com به ما هم در مورد تجاوزهای جنسی، دستگیری‌ها و کشته‌هایی که هنوز وضعیتشان معلوم نیست اطلاع داده می‌شود و ما هم این اسناد را با اسم و آدرس به مسئولین جنبش سبز برمی‌گردانیم برای اینک بتوانند در اسنادشان بگذارند. باید اضافه کنم که این مسئله تازه نیست، فقط الان رو شده است. سی سال است که در جمهوری اسلامی چنین اتفاق‌هایی می‌افتد. در دهه‌ی اول به دلیل فضای انقلابی بیشتری که حاکم بود این موضوع کمتر دیده شد. اما رفته رفته با بالاتر رفتن فساد در نظام شدت پیدا کرد. در بعضی موارد جنبه‌ی شرعی و قانونی به آن دادند، مثل تجاوز به دختر باکره‌ای که قرار است روز بعد اعدام شود، فقط برای اینکه دختر اگر باکره باشد به بهشت می‌رود، با این توجیه او را به اصطلاح به عقد و صیغه‌ی اجباری همین بازجوها و شکنجه‌گرها یا مأموران اعدام در می‌آوردند، حتی مبنای شرعی هم برایش درست کردند. خارج از این، حتی یکی از تاکتیک‌های رژیم جمهوری اسلامی است که فرض کنید در مورد زن سعید امامی، اینها نه تنها بازجویی کردند، نه تنها تجاوز کردند که حتی اسنادش را خودشان منتشر کردند، به قصد اینکه بگویند که اگر منافع ما به خطر بیافتد، افراد نزدیک به نظام را هم این‌جوری قربانی می‌کنیم تا بقیه حساب دستشان باشد. منتهی مردم و آدم‌هایی که خود یا نزدیکانشان مورد تجاوز جنسی واقع شدند همیشه می‌توانستند تصور کنند که شاید این مورد، موردی استثنائی بوده است. شاید هر عیب که هست از مسلمانی ماست و شاید یک فرد خاصی این کار را کرده است. ولی رو شدن این موضوع به این شکل گسترده مردم را شوکه کرد، همان‌طوری که در شب انتخابات تقلب گسترده مردم را شوکه کرد. این موضوع قطعی است، اسناد آن هم موجود است. علاوه بر این، دفتر سازمان ملل در تهران اعلام کرده که ۳۰۰ مورد پرونده‌ی شکنجه از کسانی که از سازمان ملل دادخواهی کردند را باز کرده است. باز هم اضافه کنم که هفته‌ی گذشته سازمان ملل تجاوز جنسی را در جهان، حتی در زمان جنگ ممنوع اعلام کرد. این قانون می‌گوید که اگر سربازی در عملیات جنگی طرف مقابل را مورد تجاوز قرار بدهد، نه تنها سرباز مقصر است که فرمانده هم مقصر است. بسیاری از اینها نه تنها در کهریزک،‌ بلکه در بازداشتگاه‌های دیگر هم مورد تجاوز واقع شدند‌. من به طور قاطع می‌گویم که بسیاری حتی تهدید به تجاوز اقوامشان شدند. از جمله آقای ابطحی که بعد از ملاقاتی که با خانواده‌اش داشت مورد تهدید قرار گرفت که اگر اعتراف نکند، به همسر و دخترانش تجاوز می‌شود. اینها از تجاوز به عنوان یک تاکتیک جنگی در مقابل جنبش سبز استفاده می‌کنند تا ترس را حاکم کنند، غافل از اینکه این تجاوز به نفرتی ملی تبدیل شده و همان‌طور که تقلب در روز انتخابات باعث شد جمهوریت نظام زیر سئوال برود، افشای این تجاوزهای جنسی اسلامیت نظام را زیر سئوال برده و آن‌دسته از مردمی هم که ‌نسبت به ماهیت این نظام که زیر پوسته‌ی مذهب‌، یک هسته‌ی فاسدی را دارد آگاهی نداشتند، آنها هم متوجه می‌شوند که وقتی آقای کروبی که یک روحانی است و زمانی مسئول بنیاد شهید و رئيس مجلس بود، انسانی است که در دفترش همیشه به روی کسانی که مورد ظلم واقع شده‌اند باز است و بدون سند حرف نمی‌زند. وقتی این آدم به صورت گسترده این مسئله را اعلام می‌کند و به آقای هاشمی اعلام می‌کند که به آقای خامنه‌ای بگوید که در قطعیت این مسئله هیچ شکی وجود ندارد. آقای مخملباف، این افرادی که می‌گویند در زندان به آنها تجاوز شده به دستگاه قضایی هم شکایت کرده‌اند؟ کدام دستگاه قضایی؟ دستگاه قضایی که کسی جرأت نمی‌کند حتی برود بچه‌ی شهیدش را پس بگیرد و آدم‌ها را سرگردان می‌کند؟ اینها به مسئولان جنبش سبز به ویژه به آقای کروبی مراجعه کردند. بسیاری از آنها اعلام آمادگی کردند که اگر دچار خطر نشوند، باز بیایند و اطلاعاتشان را به صورت علنی اعلام کنند. تعدادی هم آمدند و گفتند، ما جرأت نمی‌کنیم، برای اینکه می‌ترسیم اقوام دیگرمان هم مورد این ظلم واقع شوند. ولی تعداد زیادی برای اینکه در دادگاه‌ها شهادت بدهند، اعلام آمادگی کردند‌. از جمله ایمیل‌هایی که برایمان آمده و ما این ایمیل‌ها را به مسئولین جنبش سبز فرستادیم، آنها هم اعلام آمادگی کردند برای اینکه بگویند چه شده است. علاوه بر این بیمارستان‌هایی که به آنها مراجعه شده، پزشکان و پرستارانی که شاهد این نوع مراجعات بوده‌اند. قضیه‌گسترده‌تر است و شکل انتقامی داشته است. شما تجربه‌ی زندان زمان شاه را دارید. آیا در زندا‌‌ن‌های شاه از تجاوز در حد وسیع علیه زندانی‌ها استفاده می‌شد؟
من چهار سال و نیم در زندان بودم. با اینکه شکنجه‌ی زیادی شدم و گلوله خوردم، ۱۰۰ روز در بیمارستان خوابیدم، چهار بار به دلیل شکنجه عمل جراحی شدم و بعد از ۳۲ تا ۳۳ سال هنوز می‌لنگم و گاهی باید با عصا راه بروم، ولی با اینکه من ۱۷ سالم بود، هیچ موردی از تجاوز جنسی را ندیدم و در مورد من اتفاق نیفتاد. به علاوه من ۷ هزار زندانی سیاسی را در ۴ سال و نیم دوره‌ی زندان شاه دیدم، با آنها زندگی کردم، حتی در یک مورد نشنیدم کسی به من بگوید که به خودش تجاوز شده یا اینکه مشاهده کرده یا شنیده که به یک زندانی تجاوز جنسی صورت گرفته است. غیر از یک مورد، در گزارش‌هایی که خانم اشرف دهقان به من می‌داد و قبل از زندان شنیده بودم، هیچ‌گاه من در زندان به چنین چیزی برنخوردم. آقای کروبی هم همین نکته را می‌گویند که طی ۱۵ سال زندان‌های شاه چنین موردی گزارش نشده و نشان می‌دهد که اساسا در دوره‌ی شاه با اینکه شکنجه‌های وسیعی بوده، به دلیل فضایی که در آن دوره حاکم بوده اینها انگیزه‌ای نداشتند برای اینکه از زندانی سیاسی لذت جنسی ببرند. اگر چنین اتهامی صحت داشته باشد، چه باید کرد تا تجاوز در زندان‌های جمهوری اسلامی ریشه‌کن شود؟ اقدام اول همین افشاگری‌هاست. وقتی اینها می‌خواهند ‌آقای موسوی را دستگیر کنند و مردم باخبر می‌شوند،‌ اینها عقب می‌نشینند. وقتی اینها تجاوز می‌کنند و ملت باخبر می‌شود، بخصوص جامعه‌ی مذهبی و متعصب ایران باخبر می‌شود، اینها ریزش می‌کنند و مجبور می‌شوند عقب‌نشینی کنند. اول، آگاهی‌دادن به مردم و افشا کردن و روشن شدن اسناد است و دوم، حمایت خواستن از مجامع بین‌المللی است. این اتهام که جنبش سبز به خارج وابسته است، ‌برای این است که ما را محکوم کنند تا ۷۰ میلیون ایرانی گروگان‌گرفته شده توسط خامنه‌ای نتوانند از شش میلیارد بشر تقاضای کمک کنند. ما به عنوان ۷۰ میلیون بشر، مورد ظلم و در شرایط جنگی واقع‌شده‌ی ایرانی از تمام بشریت به هر شکل تقاضا می‌کنیم که به داد ما مردم برسند. مگر ممکن است به دختر و پسر در زندان یک کشور تجاوز شود، فقط به صرف اینکه اینها یک رأی داده‌اند. شما چنین چیزی را در تاریخ بشر نشنیده‌اید.
مصاحبه‌گر: فریبا والیات
تحریریه: بهنام باوندپور
دویچه وله

نامه شما رسانه غيرملی و روزنامه‌های كودتاچيان را دستپاچه كرده است/
اينهايی كه مرتكب جرم شده‌اند ايادی حكومت بوده‌اند
سه شنبه، ۲۷ مرداد، ۱۳۸۸

میرحسین موسوی خطاب به مهدی کروبی: نامه شما رسانه غيرملی و روزنامه‌های كودتاچيان را دستپاچه كرده است/ اين همه دستپاچگي از خبرهای وحشتناكی كه ما هنوز اطلاعی از آنها نداريم خبر می دهد/ اينهايی كه مرتكب جرم شده‌اند ايادی حكومت بوده‌اند میرحسین موسوی با نگارش نامه ای خطاب به مهدی کروبی نسبت به اهانت های صورت گرفته به وی در روزهای اخیر به شدت انتقاد کرده و نوشته است: "نامه شما در مورد رفتارهای زشتی كه در برخی بازداشتگاه‌ها با زندانیان صورت گرفته است ،رسانه غیرملی و روزنامه‌های كودتاچیان را دستپاچه كرده است. این همه دستپاچگی خبر از چه چیز می‌دهد؟ خبر از خبرهای وحشتناكی كه ما هنوز اصلاعی از آنها نداریم. خبر از آن كه دروغ چون چركی مسموم روز به روز دامنه خود را گسترش می‌دهد و به بهانه دفاع از «اصل نظام» غافلان را به حمایت از خود فرامی‌خواند و كسی نمی‌گوید كه «اصل نظام» مردمند"
پس از آنکه مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی و از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری طی نامه ای خطاب به هاشمی رفسنجانی از تجاوز جنسی به برخی دختران و پسران بازداشت شده در جریان حوادث پس از انتخابات در بازداشتگاهها خبر داد ،مورد آماج اهانت از سوی برخی جریانات اصولگرا و ائمه جماعات قرار گرفت.مهندس موسوی با نگارش نامه ای نسبت به این رفتار ها با مهدی کروبی واکنش نشان داده است.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام (ره) مجلس متن کامل نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر گرامی حضرت حجت الاسلام و المسلمین كروبی
با سلام جای تاسف است كه در نظام اسلامی ما متصدیان چندان بی‌طاقت شده‌اند كه حتی تذكر را تاب نمی‌آورند. تذكر از سوی چه كسانی؟ از سوی برادرانشان، از سوی كسانی چون شما كه عمرشان را صرف انقلاب و نظام اسلامی كرده‌اند.
نامه شما در مورد رفتارهای زشتی كه در برخی بازداشتگاه‌ها با زندانیان صورت گرفته است رسانه غیرملی و روزنامه‌های كودتاچیان را دستپاچه كرده است. این همه دستپاچگی خبر از چه چیز می‌دهد؟ خبر از خبرهای وحشتناكی كه ما هنوز اطلاعی از آنها نداریم. خبر از آن كه دروغ چون چركی مسموم روز به روز دامنه خود را گسترش می‌دهد و به بهانه دفاع از «اصل نظام» غافلان را به حمایت از خود فرامی‌خواند و كسی نمی‌گوید كه «اصل نظام» مردمند و حكومت بخش كوچكی از نظام و دولت بخش كوچكی از حكومت و مجموعه افرادی كه این‌گونه رفتارهای غیر انسانی را مرتكب شده‌اند تنها بخش كوچكی از كارگزاران اجرایی كشورند.
از كسانی كه در زندان‌ها مورد تعدی و تجاوز قرار گرفته‌اند می‌خواهند كه چهار شاهد عادل با شرایط ویژه ارائه كنند. آیا آنان برای بازداشتن دست خود از گناه هم چهار شاهد می‌طلبند؟ اینهایی كه مرتكب جرم شده‌اند ایادی حكومت بوده‌اند. آیا حكومت علاقه ندارد بداند دستان او با مردم چه می‌كنند؟
سخن از دلجویی آسیب دیدگان حوادث اخیر گفته می‌شود. به راستی این آسیب‌ها چگونه التیام خواهد یافت وقتی كه منكر اصل وقوعشان می‌شوند و با تهدید و ارعاب ستم‌دیدگان را به سكوت و انصراف از تظلم وادار می‌كنند؟ دلجویی با پول و زور ممكن نیست بلكه با رسیدگی سریع، صریح و دقیق به دادخواهی آنها و خانواده‌هایشان ممكن است.
به راستی وظیفه ایمانی و انسانی یك روحانی انقلابی كه با گزراش‌ها و مراجعات مكرر قربانیان چنین جنایاتی روبرو شده است آیا جز كاری است كه شما انجام داده‌اید؟ انتظار از روحانیت اسلام آن است كه در ابلاغ رسالت‌های الهی كه بر دوش او قرار دارد از خدا بترسد و از زورگویان و دروغ‌زنان و متجاوزان، از تهدیدها و تضییق‌ها و از هیچ چیز دیگری جز خدا نترسد. در این روزگار كدام رسالت الهی سنگین‌تر از آن است كه به صریح‌ترین لهجه اسلام را از فجایعی كه رخ داده است و رخ می‌دهد تبرئه كنیم. این رسالتی است كه انجام آن جز از روحانیت متعهد بر نمی‌آید، و اگر در انجام آن كوتاهی شود نخستین گروهی كه از بابت آن ملامت خواهند شد آنان خواهند بود.
عجبا اگر كسانی به جای پرداختن به این مسئولیت تاریخی به راحتی بر روی آنچه انجام گرفته است چشم بپوشند، به صورتی كه گویی انجام آن اعمال ناشایست بخشی از وظایف نیروهای امنیتی بوده است، و تنها گناه نابخشودنی و سزاوار واكنش آگاه كردن مردم از این فجایع است.
اینجانب به سهم خویش از شجاعت و تعهد شما تشكر می‌كنم و امیدوارم تلاش‌های شما با همصدایی دیگر استوانه‌‌های روحانیت مبارز تقویت شود.
برادر شما – میر حسین موسوی27/5/88
پارلمان نیوز










بر جيب هاي عقب اين شلوارها نام جلاله الله گلدوزي شده است
پیشنوشت: این گزارش رو برای اعتماد ملی نوشته بودم که توقیف مجال نداد. رسانه شمایید،لطفا اطلاع رسانی کنید.



:لینک این مطلب







لینک این مطلب در بالاترین







انگار چيني ها پس از كشتار ترك هاي مسلمان كشور خودشان، تصميم گرفته اند به مقدسات مردم شيعه و مسلمان ايراني هم به موهن ترين شكل ممكن حمله كنند. درهاي گمركات ايران هم در چهار سال گذشته چون اغوش برادري برويشان گشاده بوده است.
تا قبل از اين Made In China به جانمازهاي ايرانيان رسيده بود. حالا كلمه "الله" و عبارت مقدس مسلمانان يعني "بسم الله الرحمن الرحيم" را به زير نشيمن گاه ايرانيان برده اند. و عجب آنكه برخي مدعيان كه پيشتر در اعتراض به عبارت كوكاكولاي برعكس شده كفن پوش به خيابان ها مي ريختند، و در جهت تحريم كوكاكولا و نستله حركت مي كردند، و هم در برابر كشتار مسلمانان چين سكوت كرده اند و هم در برابر اين توهين آشكار.
اين شلوارهاي جين زنانه در فروشگاه هاي افسريه، حوالي خيابان هاي اول و دوم(روزنامه به دليل برخي از مسائل از ذكر نام فروشگاه معذور است) به قيمت 21 هزارتومان در حراجي به فروش مي رسد.
اكثر خريداران هم به نوشتار پشت جيب شلوار توجه نمي كنند و صرفا به خاطر قيمت و دوخت شلوار ان را خريداري مي كنند. فروشنده هم اطلاعات چنداني در خصوص محل خريد شلوارها و ... ارايه نمي دهد. البته برخي از خريداران به دليل عبارت پشت شلوار از خريد آن امتناع مي كنند.
به تصوير اين شلوارهاي جين چيني كه به تازگي به بازار ايران وارد شدند نگاه كنيد، عبارت "بسم الله الرحمن الرحيم" كه "الله" آن دوبار تكرار شده است، روي جيب هاي عقب اين شلوارهاست. يك بسم الله هم برعكس نوشته شده است. يعني قسمت نشيمنگاه آنها. در مكتب اسلام براي كلمه الله حرمت قائل شده اند. به طوري كه حتي ورود به برخي مكانها با گردن آويز الله يا هر نوته اي با اين مزمون مكروه است، براي دست زدن به خط و نوشته ان بايد وضو داشت و... و حالا درست در قسمت نشيمنگاه اين شلوارها اين كلمه گلدوزي شده است.
با توجه به اينكه اين شلوارها تازه به كشور وارد شدند، هنوز تعداد آن مشخص نيست. ولي به دلي آنكه در مارك داخلي شلوارها، عبارت "Made In P.R.C" مخفف عبارت "People Republic of China" به معني جمهوری خلق چین درج شده است، به نظر مي رسد تكذيب مليت اين كالاهاي موهن و تازه وارد براي مسئولان كمي مشكل شود. تا پيش از اين واردات پرتقال اسرائيلي توطعه برخي عناصر نامعلوم اعلام شد، واردات سيب از امريكا در هاله اي از ابهام باقي ماند، اما ديگر مارك داخلي اين شلوارها را نمي توان انكار كرد. مگر اينكه مسئولان مدعي شوند اين شلوارها در داخل توليد شده است، كه منطقا، با توجه به عقبه مذهبي مردم ايران، كمتر توليد كننده اي فرض به تعمد، جرات چنين اهانتي را دارد. يا اينكه بايد گفته شود پك اين شلوارها در بين راه باز شده و داخل‌انها مارك چيني درج شده است(مثل توجيهي كه براي واردات پرتقال اسرائيلي آورده شد) كه اين هم در مورد شلوار زياد منطقي به نظر نمي رسد.




بنتون تحريمي و چيني هاي برادر
مشخص نيست مسئولان گمرك و ناظران به اصناف كجا هستند كه اين شلوارها در بازار عرضه مي شوند.يا يحتمل در برابر برخي كشورها قرار است سياست يك بام و دو هوا پيشه شود. حدود دو سال قبل بود كه فردي در مقاله اي، فرياد وااسلاما سر داد و از حضور فروشگاه سبز رنگ بنتون ايتاليايي مقابل جام جم اظهار تعجب كرد، پس از آن بود كه از سايت اقتصاد پنهان(ستاد مبارزه با قاچاق ارز و كالا به رياست غلامحسين الهام) تا روزنامه هاي حامي دولت فرياد برآوردند كه چه شده بنتون در ايران تاسيس شده و خود لوسيانو بنتون ايتاليايي به ايران آمده و ميهمان شهردار تهران است. البته ميهماني مزبور خيلي زود تكذيب شد و حكايت آن سرمايه گذار رفيق گرمابه آقاي لوسيانو ماجرا رو به طوري خاص به فراموشي سژرد.
اين حكايت از آن جهت اينجا قابل ذكر است كه در غائله مذكور، فروشگاه هاي بنتون در ايران تهديد به تخريب شده بود، چراكه بدون ارايه سندي معتبر، بنتون با لابي هاي صهيونيست ارتباط داشت. البته برخي هم گفته بودند بيلبردها و تبليغات بنتون در شهرهاي اروپايي غير اخلاقي است(البته بر اساس اخلاقي كه در ايران تعريف مي شود) جالب آنكه چين كه راسا و رسما و بدون هيچ پرده پوشي مسلمانان ساكن كشور خود را لت و پار مي كند، و الان هم روي قسمت نشيمنگاه شلوارهاي جين زنانه عبارت مقدس "بسم الله الرحمن الرحيم" آن هم با دو "الله" گلدوزي مي كند، كالاهايش در سلامت كامل، بدون هيچ ممانعتي، در بازارها به فروش مي رسند.
سري به پاساژهاي تهران بزنيد، از ميلاد نور، گلستان، سرخه بازار، بازار صفويه و قائم و... در شمال تهران، تا امامزاده حسن، سلسبيل، هاشمي، 16 متري اميري، بازار دوم، امام حسين، گمرك و... در جنوب شهر. يا نمايندگي هاي بوسيني، هانگ تن، جيوردانو، بالنو، مستر پيچ، تامي و... كه همگي يا چيني هستند يا تحت ليسانس در چين توليد مي شوند به چشم مي خورند. به جنوب شهر هم كه برويد مارك هاي درجه دو و سه چيني فروخته مي شوند. به فهرست گمرك هم كه نگاه كنيد، تنيكه چيني هم به بازار پوشاك ايران رسيده. واردات كفش چيني كه خود قصه مفصلي دارد .... كمر بازار كفش تبريز و تهران را همين كفش هاي چسب و مقوا چيني شكاند.
حداقل دل خريداران نمي سوخت اگر كمر توليد كننده ايراني به بهاي پوشيدن كفش ايتاليايي يا اروپايي كه در دنيا صاحب نام است بشكند!

9 ميليارد دلار واردات از چين در سال 2008
مجیدرضا حریری نائب‌رییس اول اتاق مشترک بازرگانی ایران و چین در این زمینه ميزان و كيفيت واردات كالا از چين به ايران می‌گوید: با افزایش فشار اقتصادی غرب به ایران، نگاه به واردات از شرق از جمله چین شروع شد که در هر سال به طور متوسط بین 30 الی 45 درصد افزایش حجم واردات داشته‌ایم. در سال 2008 مبادلات ایران با چین 29 میلیارد دلار بوده است که از این رقم صادرات ما به چین حدود 22/20 میلیارد دلار اعلام شد که 47 درصد نسبت به سال 2007 رشد داشته و 7/8 میلیارد دلار از چین به ایران کالا صادر شده که 4/10 درصد نسبت به سال گذشته افزایش داشته است.
او تصریح می‌کند: صادرات ایران به چین بیشتر نفت، گاز و محصولات پتروشیمی است که با توجه به گرانی قیمت نفت در سال گذشته، شاهد افزایش رشد صادرات ایران به چین بودیم. البته آنچه به عنوان کالای بی‌کیفیت چینی در بازار ایران به دست مصرف کننده می‌رسد بخشی از کالاهای چینی است واگرنه پروژه راه‌آهن، مترو، سد،نیروگاه بازسازی پالایشگاه و ماشین آلات، صنایعی هستند که همه از چین وارد می‌شوند.
این در حالی است که به عقیده برخی کارشناسان واردات 13 میلیارد دلاری از امارات نیز عمدتاً کالاهای چینی است كه اول به امارات وارد مي شود و بعد از طريق امارات به كشور وارد مي شوند. با اين شيوه بر اساس اعلام گمرك در واقع كشور صادركننده امارات به شمار مي رود، اما جنس كالا و كشور سازنده ان در واقع چين است. با اين حساب شریک اول تجاری ایران چین است. همچنين زماني كه گمرك مبدا يك كالا را يكي از مناطق آزاد كشور اعلام مي كند، بديهي است كه ان منطقه آزاد توليد كننده نيست و صرفا كالايي از آن منطقه به كشور وارد شده است.
اگر اين موارد هم لحاظ شود، واردات ايران از چين بسيار بيشتر از اين ارقام خواهد بود. چين به ايران كالا صادر مي كند و در مقابل ايران به چين نفت صادر مي كند، همان نفت هم اين روزها كمتر صادر مي شود





سپاهی که پاسدار جنایت شد


نوشابه امیری
nooshabehamiri(at)yahoo.com
خواننده ای تیتر مقاله بعدی ام را چنین پیشنهاد کرده است: "از یدالله تا هاله."عنوان خوبی برای نوشتن از هاله سحابی و یدالله سحابی؛ کسانی که نام شان بامهر وطن و آرزوی سربلندی آن گره خورده است.در ذهن خویش با این موضوع کلنجار می روم که سرعت حوادث، تیتر دیگری پیش رویم می گذارد: سپاهی که پاسدار جنایت شد. سپاهی که یک سردار ش حکم تجاوز به فرزندان این مملکت را صادر می کند و دیگر سردارش، در جایی که قرارست خانه ملت باشد، این تجاوز را "کذب محض" می خواند.سپاه پاسداران.
بارها شنیده و خوانده ایم که سپاه پاسداران برای پاسداری از آرمان های انقلاب اسلامی و دفاع از آن در برابر دشمنان شکل گرفت.آیآ چنین است؟ بعد از 30 سال، این سپاه و فرزند بلافصل آن، بسیج، در کجا ایستاده اند؟ همان جا که سردار داود کریمی، سردار همت، سردار باکری، سردار جهان آرا و شهید حسین فهمیده ایستاده بودند؟ این سپاه از آرمان های انقلاب دفاع می کند و در برابر دشمنان آن ایستاده؟ این سپاه حافظ منافع ایران است؟ این سپاه، تکیه گاه مردم ایران در برابر تهاجم بیگانه است؟ ...
یافتن پاسخ، دشوار نیست، آن هم درست در روزی که سه زندانی اوین را[از بند های تحت اختیار سپاه] به جرم آنکه جای زخم های خویش، به نمایندگان مجلس نشان داده اند، به جایی برده اند که قرارست به جای باز پس دهی رای، "حامله" شان کنند! درست در روزی که یک زن خبرنگار جوان را که اتفاقا همیشه الگوی حجاب برتر ـ چادر ـ بوده، سه بار به زیر طناب داربرده و نیمه جان باز گردانده اند. و درست در روزی که دادگاه نمایشی آقایان، با کیفرخواست بوزینه هایی روی صحنه رفته که سیلی نخورده، حامله شده اند وبه "کمپ" آقایان پیوسته اند.
یافتن پاسخ، دشوار نیست؛ آن هم درست در روزی که ماموران سپاه[ در مراکز تحت امر سردار احمدی و سردار رادان]دست در دست برادران عرب شان، بالا و پایین بچه های ما راـ نه یک بار و دوبار که 20 بار در یک هفته ـ یکی کرده اند.درست در روزهایی که برادری پاسدار، برای هزارمین بار از زن روزنامه نگاری پرسیده است:با ابطحی و میردامادی چه رابطه ای داشتی؟ و با لحنی مشمئز کننده افزوده: از عقب یا جلو!
چه باید گفت که ماهیت این سپاه روشن شود؟ به من نگویید که نیروهای صادق هم در این سپاه هستند! کجایند اینها که صدایشان را نمی شنویم؟ ما یادمان نرفته همافران ارتشی راکه در حضور آقای خمینی، به خبردار ایستادند و عکس هاشان، ضربه مهلکی به پیکر حکومت پیشین زد.ما هنوز آن اندازه پیرنشده ایم که چهره نظامیانی را که از پادگان ها می گریختند و به مردم می پیوستند فراموش کرده باشیم.کجایند نیروهای صادق سپاه و بسیج؟ تعدادی را گرفته و دربند کرده اند؛ بقیه این جمع میلیونی کجا هستند؟ از پس چشمی سلول ها، پاره شدن مقعد و دهانه رحم فرزندان ما را می نگرند؟ نکند لب می گزند برادران؟ نکند روی بر می گردانند توبه کنان و استغفرالله می گویند و دیگر هیچ!
نه آقایان!سپاهیان! بسیجیان! جنایات امروز سپاه به پای همه شما نوشته می شود؛ همه شما که ما صدایتان را نشنیده ایم.خانم مرکل، رهبر آلمان، روزی به صراحت گفت:ما تا روزی که از ایران صدای دیگری نشنویم، راهی جز گوش سپردن به آقای احمدی نژاد، به عنوان منتخب آن کشور نداریم. هم حق با او بود هم نبود. پچ پچ در خانه و سر سپردن به ستم در آشکار، به جایی نمی رسد. امروز اما خانم مرکل، صدای مردم مارا شنیده ست؛ صدای شما کی بر می خیزد که در خفا می گویید سپاه با این کارها مخالف است؟
باید سرتان را ازاین شرم بر خاک بگذارید و بمیرید که امروز سپاهی و مزدور عرب در زندان های تحت امر سرداران سپاه، با فرزندان میهن ما همان می کنند که روزی ارتشیان بعثی در خطه خوزستان. آن روز زنان ما می گریختند تا اسیر سرباز بعثی نشوند، که اگر می شدند، سرو کارشان با اعضای گروهانی بود مدت ها زن ندیده. امروز پسران و دختران ما، سرو کارشان با سپاهیان انقلاب و بسیجیان و مزدوران عربی ست که آنان را لخت می کنند، روی هم می اندازند و می گویند به مادران تان فحش دهید. بعد هم یکی یکی آنان را می برندو نه یک بار و دو بار و سه بار که 20 بار مورد تجاوز قرار می دهند و چرک تن شان می ماند روی تن نازک فرزندان ما که نمی دانند با این عفونت چه کنند.
بله؛ این سپاه و فرزند بلافصلش، امروز پاسدار جنایت است؛ برای بودن در قدرت و به توبره کشیدن خاک ایران، هم با مزدور عرب و هم روس ودکا خور، متحدست.این سپاه، لکه ننگ است و هر که سپاهی ست و جزاین می اندیشد، اگر هنوز در سپاه هست و صدایش در نیامده، شریک این جرم ست و رفیق این قافله.
امروز جرم هر سپاهی و هر بسیجی، درست همپای جرم آقای خامنه ای، فرمانده کل قواست که می داند با فرزندان ما در زندان ها چه می کنند، اماقدرت و قدرت خواهی چشم و گوشش را چنان بسته که صدایش در نمی آید جز در دفاع از متجاوز.

این چنین است که از یدالله تا هاله را نمی نویسم؛ اگر چه قلبم با آنها می زند و نام شان، ایرانی پاک، مهربان و شرافتمند را به یادم می آورد.اما چه کنیم که اندازه جنایت در میهن مان چنان بالا گرفته که تنها راه گفتن از هاله ها و یدالله ها، افشا کردن احمدی نژاد ها، محصولی ها، لاریجانی ها، احمدی مقدم ها و رادان هاست. ما فرصت تجلیل از یدالله و هاله را خواهیم داشت؛ آن روز می رسد اما پیش از آن، تا می توانیم باید از سپاه و سپاهیانی بگوییم که با دهان های باز و زیپ های باز، به هتک حرمت مردمان میهن ما برخاسته اند. سپاه و سپاهیانی که به قصد دفاع از میهن ما به میدان آمدند و دست در دست دشمنان، به پاره کردن پرده بکارت دختران ما در زندان ها رسیدند. سپاه پاسدار جنایت. هر که از این سپاه نیست، حتما راهی می یابد برای آنکه صدایش را بشنویم؛ اگر فرزندان ما کشته می شوند و باز می ایستند، سپاه پاسدار انقلاب و ایران نیز، حتما راهیش هست.

måndag 17 augusti 2009



سایت «جرس» متن نامه‌ای را از سوی یکی از پزشکان بنام ایرانی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی منتشر کرده که مطالب مطرح شده در آن بسیار خواندنی است. به نوشته سایت جرس، نویسنده در آغاز نامه تاکید کرده است که این نامه را «در پاسخ به نامه شماره 78188/8 مورخ 10 اردیبهشت 1388 جنابعالی که توسط معاون اول سفارت جمهوری اسلامی جناب آقای اسلامیان به اینجانب تحویل شد» می‌نویسد و کپی نامه مقام رهبری را نیز برای "جرس" ارسال کرده است. دکتر پیام فاضل از پزشکان بدون مرز و عموزاده دکتر ایرج فاضل وزیر سابق بهداشت است. تاکنون چندین کتاب به قلم این پزشک ایرانی منتشر شده است. و اما متن نامه دکتر پیام فاضل:
جناب آقای خامنه ای؛ رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران
این نامه را در پاسخ نامه شماره 78188/8 مورخ 10 اردیبهشت 1388 جنابعالی که توسط معاون اول سفارت جمهوری اسلامی جناب آقای اسلامیان به اینجانب تحویل شد می نویسم. (پیوست) از نامه شما متشکرم و از آن که با وجود مسئولیت های خطیرتان به پاسخ به نامه من مبادرت ورزیدید خشنود شدم.
من یک فرزند این انقلاب هستم. شما مرا از کودکی بخوبی می شناسید. با وجود این که این روزها برچسب های بیگانه، منافق، مخملی و غیر ذلک را به آسانی و ارزانی به افراد می زنند من با دلایل محکم یادآوری می کنم که هنوز فرزند این انقلاب و ایران عزیز هستم. برچسب منافق زیبنده ی فرزندی چون من نیست از آنجا که چندین بار بعنوان یک شهروند ایرانی و جهانی و یک نویسنده ی زمینه ی روانپزشکی اجتماعی و تربیت استراتژیک، برای محکومیت فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق به سران کشورهای اروپا و آمریکا و سازمان ملل شکایت کردم و افتخار آن را دارم که یکی از عوامل موثر در ثبت اسم این سازمان جنایت پشه در لیست سازمان های تروریستی دنیا بوده ام.
برچسب سفاهت که به افراد پیشینه داری مثل آقای منتظری عنایت شده نیز بر من روا نیست که اولین پزشک بدون مرز ایرانی و نویسنده 24 اثر علمی فرهنگی بین المللی هستم و چند نمونه از کتب بنده نیز حضورتان تقدیم شده است. برچسب انگلیسی هم شایسته ی من نیست چون علی رغم آنکه چندین سال است که واجد شرایط دریافت تبعیت انگلستان هستم و علی رغم مواجه بودن با مشکلات فراوان برای ویزا و سفرهای بین المللی برخلاف توصیه مسئول کنسولی کنونی سفارتخانه آقای فقیه، از گرفتن پاسپورت انگلیسی اکراه داشته و تنها و تنها با افتخار، تابعیت ایران عزیز را دارم. داشتن پاسپورت رژیمی که تنها چند دهه پیش بزرگانی چون ماندلا و گاندی را آزار می کرد مایه مباهات من نخواهد بود.
تمامی دنیا و خدای من شاهدند که در 31 کشور دنیا مایه ی افتخار و سرافرازی کشور عزیزم ایران بوده ام. ممکن است بپرسید پس چرا در ایران مشغول به خدمت نیستم. پاسخ آن که در زمانی که فرزندان ناخلف، بی ریشه و بی خردی چون احمدی نژاد بر مسند قدرتند، فرزندان خلفی چون من به هجرت سر می کنند. بیاد دارید که وقتی مجروح بودید با پدرم برای قالب گیری دندان شما به بیمارستان قلب آمدیم؟
به خاطر دارید که پدرم مرا بعلت نبوسیدن دست شما شماتت کرد و من صادقانه در حالی که کودکی 13 ساله بودم قد برافراشته گفتم: من به جز خدای عظیم به هیچ کس تعظیم نمی کنم! شما پدرم را نصیحت کرده و گفتید این پسر پیرو رسول خداست، آزارش ندهید.
سال 1997 با پزشکان بدون مرز به کره شمالی رفتم و اولین فرد خارجی بودم که از تعظیم در مقابل مجسمه ی آسمان خراش کفر و شرک "کیم ایل سانگ" ابراهیم گونه خودداری کردم. این حرکت در رسانه های بین المللی ثبت و مایه افتخار ایران شد. روزنامه ها و تلویزیون های غربی این فرزند رشید ایران را با این عنوان معرفی کردند: دکتر پیام فاضل، پزشک بدون مرز ایرانی: به جز خدای عظیم بر هیچکس تعظیم نخواهم کرد. مسئولین کره شمالی با خشم بسیار تصاویر سفرای جمهوری اسلامی و کشورهای عربی را در حال تعظیم به مجسمه به من ارائه کردند و من مجدداً از این عمل شرک آمیز سرباز زدم.
آقای خامنه ای، برچسب دشمن و بیگانه هم بر من سزاوار نیست که از محرمترین خانواده ی اطباء انقلاب می آیم. پدرم دکتر هوشنگ فاضل سرپرست سابق وزارت بهداشت و دندان پزشک معتمد شماست که دندان های مصنوعی که هم اکنون طعام شما را می جود، دسترنج ایشان است که همیشه به رایگان تقدیمتان کرده اند. عموزاده ی دکتر ایرج فاضل وزیر سابق بهداشت، علوم و مشاور پزشکی شما هستم، جراحی که جان شما را از مرگ حتمی پس از سوء قصد شوم دشمنانتان نجات داد و اکنون از آنچه می گذرد به فریاد آمده است.
آری، من خودی تر از خودی ها هستم بهمین سبب بود که چند نسخه از آخرین کتاب هایم را در فروردین ماه 1388 با نامه ای به یاد مهربانی هایی که از شما و دوران کودکی بیاد داشتم برای شما فرستادم. نامه ی من و کتاب ها در دفتر شما موجود است.
کتاب هایم را در پاره ای از سجاده ی سبز دوران کودکی پیچیده و به هدیه به شما، رئیس جمهور پیشین آقای احمدی نژاد، وزارت علوم و وزارت بهداشت فرستادم.سجاده ای که به اشک نمازشب کودک 12 ساله ای که شیون "العفو" شبانه اش خانواده اش را بی قرار می کرد، آراسته است. آن موقع نه "مخملی" در کار بود، نه "سبز" جرم بحساب می آمد.
جالب اینکه پاره ای از این سجاده ی سبز با چندین کتاب و دستاورد فرهنگی ام را به هدیه، چند روز قبل از انتخابات با پست سفارشی برای آقای مهندس موسوی نیز ارسال کردم. بسته های شما و وزارتخانه ها رسید اما کتاب های آقای مهندس موسوی، و قطعه سجاده ی اشک آراسته ی من ضبط شد و اکنون پس از گذشت حدود 60 روز بدست ایشان نرسیده است. چگونه می توان باور کرد که انتخابات بدون خدشه بوده، وقتی حتی کتب علمی و پاره ای از سجاده ی اشک آلود کودکان این انقلاب به اسارت می رود؟! لطفاً بگویید پاره سجاده و کتب اسیر مرا به ایشان بدهند.
معلمین من محمد رضا حکیمی نویسنده برجسته ی جهان شیعه، شیخ محمود تحریری عزیز و محبوب امام و آیت الله دریاباری بوده اند. دکتر ولایتی مشاور وفادار شما نیز در دوران جوانی با من کتابی نوشتند. البته ایشان سریع می خواندند و بنده قلم می زدم! من منافق، بیگانه، نامحرم و دشمن نیستم و این نامه را از آنجا می نگارم که شما را هنوز دوست و پدر پیر خود می دانم. پدری که به آتش بسیار نزدیک شده است. از آنجا که همیشه فقط با فعالیتهای صلح آمیز در اقصی نقاط دنیا در خدمت محرومین زمین بوده ام و بعنوان یک طبیب به آیه ی مبارکه ی "ومن احیاها فاحیا الناس جمیعاً" پرداخته ام، امروز این نامه را بهمین سبب می نویسم.
آقای خامنه ایشما را از قسمت اول این آیه ی شریفه می ترسانم: "من قتل نفساً بغیر نفس اوفساداً فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً"شما نیاز به ترجمه ندارید. اما این آیه را بعنوان یک یادآوری تاریخی می نویسم و می پرسم اخیراً چند نفس بغیر نفس به قتل رسیده اند و بهمین سبب می پرسم چند بار جمیع مردم دنیا به مصداق این آیه مبارکه قتل عام شده اند؟
از شما می پرسم: مسئول قتل عام مکرر جمیع مردم دنیا کیست؟ آیا ولی فقیه مستقیماً مسئول هر آنچه در حیطه ی ولایت او می گذرد نمی باشد؟ مطمئناً این آیات محکم را مهمل نمی انگارید که آیه شریفه ی دیگر می گوید: "الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم..."
آقای خامنه ای به پیوست متن استراتژی پایه جنبش مردمی ایران را نیز تقدیم می کنم. این متن برای حفظ نظام نه براندازی آن نگاشته شده است و توسط اینجانب- یک فرزند شما و این انقلاب طراحی شده و هزاران نسخه آن بطور گسترده برای مشورت عموم، مسئولین، خواص، نمایندگان، خبرگان و مراجع دینی منتشر و توزیع شده است.من به پنهان کاری معتقد نیستم و شما نیز بیگانه نیستید. لذا یک نسخه ی این متن را برای شما ارسال می کنم.حساب آقای احمدی نژاد با شما سواست. ایشان مرد جسوری هستند که امروز به خدا و روح القدس (هاله ی نور!) مردم و مراجع اهانت کرده و فردا به روی شما پنجه خواهند کشید. ایشان و آن داستان کذایی "هاله نور" مصداق "الشقی شقی فی بطن امه" می باشند.اما شما مرد مهربانی بودید. چه شد اینگونه گرفتار مسئولیت خون جوانان بیگناه شدید؟ هیهات. به خدای بزرگی پناه می برم که هرگز شهامت آن که نزدیک مسئولیت خون بیگناهی باشم را به من نداد.نویدی هم دارم و آن آیه ی "لاتقنطوا من رحمه الله..." است. اگر به بخشش و سخاوت مردم امید ندارید، خواهشمندم از بخشش و مغفرت خداوند مهربان مایوس نباشید که یاس از رحمت خدا کفر است و خدای بزرگ بس بخشنده و مهربان می باشد.پناه بر خدا، نه من موسی هستم، نه شما خدای ناکرده فرعون.فرزندی هستم که با پدر پیر دوران کودکی درددل می گوید. شما را به طاغوت بودن متهم نمی کنم، اما از آن روزی که فراری از آن نیست، از پیچیدن ساق به ساق، از "الذی فکر و قدر" و "ابی واستکبر" و "کبر و تولی" می ترسانم. به پاره سجاده ی سبزم که معطر به اشک دعاهای شبانه است پناه برید، به تصویر روی کتابم و لبخند معصومی که حاکی از دلسوزی و طبابت برای مستضعفین اقصی نقاط دنیا می باشد بنگرید. در آینه به چهره خود نگاهی بیاندازید.
من بیگانه نیستم. فرزندی هستم که در حیاط خانه شما بازی می کرد. خانواده ی ما از رگ گردن به شما نزدیکتر بود. به آیه ی نور اقتدا کنید و تا دیرتر نشده از سمت خود و مقام خطیر ولایت کناری جسته و امیدوار رحمت خداوند رحیم باشید. بزودی عازم ایران هستم و بامید خدا درخواست خود را حضوراً تکرار خواهم کرد.
به پیوست یک نسخه از آخرین کتابم به عنوان "رهایی از گناه" حضورتان ارسال می نمایم.
با امید سعادت، رستگاری انابت و مغفرت الهی22
مرداد 1388



10:16 صبح دوشنبه، 26 مرداد 1388

سلامت روانی مسئولان کشور بررسی شود

بیش از 120 پزشک و استاد دانشگاه در مورد رویدادهای پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بیانیه ای منتشر کردند. به گزارش تابناک در این بیانیه که در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده ضمن اعتراض به رفتارهای ناشایست و خشن با معترضین به نتیجه انتخابات بر شناسایی و محاکمه عاملان و آمران فجایع حوادث اخیر تاکید شده است. متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
نظر به اهميت و نقش بي نظير انسان و سالم در تامين توسعه پايدار و عادلانه در كشور بي شك اگر اين سرمايه انساني و اجتماعي ناديده گرفته شود و يا كم انگاشته شود شيرازه نظام ملي در معرض آسيب و تهديد جدي قرار خواهد گرفت.ملت فهيم و معزز ايران روز جمعه بيست و دوم خرداد ماه 88 فارغ از تعلقات و گرايش هاي فكري و سياسي صرفا با استناد به ضرورت بهره گيري از حقوق شهروندي شان براي تعيين سرنوشت اجتماعي و سياسي كشور با شور و شوقي وصف ناپذير در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري مشاركت جسته و قدرت ملي ايران را در عرصه بين المللي نشان دادند.مردم هوشمند ما با حضور شكوهمند خويش در اين انتخابات به تكليف شهروندي عمل كرده و صبغه جمهوريت نظام سياسي كشور را بيش از پيش تقويت نمودند. به يقين اين اميد نيز در رخسار ملت مشهود بود كه به سياق سابق خواهان پاسداري از آراي خود هستند و بر آنند كه دستاورد حضورشان آنان را در رسيدن به جامعه اي آزاد ياري رساند.با اظهار تاسف از حوادث غمباري كه به موجب ضعف تدبير و خروج از انصاف و داد در تامين حقوق حقه بخش عظيمي از راي دهندگان رخ داد متاسفانه شاهد آن هستيم كه شيريني مشاركت فوج فوج آحاد قشرها و گروه هاي اجتماعي در انتخابات دوره دهم رياست جمهوري به كام همه اعم از مردم و مسئولان تلخ شد.رفتار مسئولان و برخي از افراد و گروههاي غير رسمي سبب توهين به حرمت منتقدان و معترضان شد و در بسياري از موارد آسيب هاي جسماني و رواني شهروندان را در پي داشت و سلامت مردم را به مخاطره افكند.امضا كنندگان اين بيانيه به سبب دانش خود در حوزه پزشكي به شدت نگران لطماتي هستند كه به سلامت جسماني رواني اجتماعي و معنوي شهروندان و جامعه وارد مي شود. يقينا فراگيري اين آسيب ها در دايره معترضين به نتيجه انتخابات دهم رياست جمهوري محدود نشده بلكه گريبان همه اعم از مسئولين و مردم ايران را خواهد گرفت بلاشك علاوه بر بازداشت شدگان معترض كه در معرض برخوردهاي شديد فيزيكي و روحي قرار مي گيرند ساير مردم نيز به موجب حس محبت به هموطنان دچار دلمردگي ياس و آسيب رواني و اجتماعي و حتي اختلالات روان تني مي شوند.چگونه مي‌توان به دنبال بسيج همه امكانات ظرفيت‌ها و قابليت‌ها براي جامه عمل پوشاندن و تحقق توسعه و عدالت بود. ليكن از بديهي‌ترين لوازم آن كه حضور انسان سالم در جامعه سالم است چشم پوشي نمود.نگارندگان اين بيانيه كه هر يك عضوي از جامعه پزشكي و دانشگاهي كشور بوده و دغدغه حفظ سلامت همه جانبه اهالي اين مرز و بوم را دارند ضمن پشتيباني از نامه هاي سرگشاده استاد فرزانه جناب آقاي دكتر ايرج فاضل و برخي از بزرگان جامعه حقوقي كشور در مذمت رفتارهاي ناشايست و خشن با معترضين به نتيجه انتخابات و اعلام ابراز ناخشنودي دردمندانه نسبت به فجايعي كه در هفته هاي اخير اتفاق افتاده و همدردي سوگوارانه با خانواده هاي شهدا و زندانيان و آسيب ديدگان اين وقايع و ضرورت پرهيز از آن را تاكيد مي نمايند. همچنين مصرانه از دست اندركاران امور در كشور مي خواهند كه از طريق شناسايي و محاكمه آمرين و عاملين اين جنايات و توقف اخذ اعتراف در شرايط غير عادي رواني و جسمي از زندانيان و عدم پخش آن از تلويزيون كه آثار سو رواني بر جامعه خواهد داشت و توقف دستگيري افراد خوشنام و خدمتگزار و آزادي هر چه سريعتر زندانيان سياسي سبب رفع تنش و خشونت در كشور گردند.در پايان لازم به تاكيد است كه از اين پس در بررسي صلاحيت افرادي كه عهده دار مسئوليتهاي كليدي كشور خواهند شد لازم است سلامت رواني آنها توسط يك كميته آگاه و مورد تائيد جامعه پزشكي مدنظر قرار گيرد.امضاکنندگان:‌ دكتر رضا ملك زاده ـ دكتر علي نوبت ـ دكتر سيدعلي ملك حسيني ـ دكتر حسن عارفي ـ دكتر مسلم بهادري ـ دكتر مصطفي معين ـ دكتر بهروز برومند ـ دكتر مسعود كنزي ـ دكتر احمدعلي نوربالا ـ دكتر محمدرضا ظفرقندي ـ دكتر محمدحسين ماندگار دكتر اصغر آقامحمدي دكتر بهزاد آرمين دكتر علي امامي ميبدي دكتر غلامرضا انصاري دكتر فرساد ايماني دكتر حسن ارگاني دكتر محمدعلي بيطرف دكتر فرهاد بي نياز دكتر حسين بنازاده دكتر مليحه برازنده دكتر علي پورفتح الله دكتر علي جوادزاده دكتر كوروش جعفريان دكتر انوشه حقيقي دكتر رضا فريدحسيني دكتر جمشيد حاجتي دكتر مرتضي خسروآبادي دكتر مرتضي خيرآبادي دكتر عبدالرضا شيخ رضايي دكتر اصغر راميار دكتر جهانگير رافت دكتر هادي روزبه دكتر علي حاج زينعلي دكتر فريدون سيامك نژاد دكتر ميرمصطفي سادات دكتر عباس سليماني دكتر رسول ميرشريفي دكتر كاظم آشفته دكتر ابوالقاسم اباسهل دكتر زهرا احمدي نژاد دكتر مصطفي آقامحمدي دكتر رحيم آقازاده دكتر حسين برادران دكتر محمد بيات دكتر حسين علي بخشي دكتر فرشته بقايي دكتر مرتضي تقوي دكتر سيدعلي جزايري دكتر محمدمهدي حفيظي دكتر ايرج حريرچي دكتر اكبر حسيني دكتر سيدمحمدرضا خاتمي دكترمحمدرضا خواجوي دكتر شهاب دولتشاهي دكتر خسرو رهبر دكتر احمدرضا روفيگري دكتر هوشنگ اميررسولي دكتر علي زماني دكتر سعيد سمنانيان دكتر جواد سليمي دكتر علي كاظمي سعيد دكتر مجتبي سالاري فر دكتر صديقه شمس دكتر علي شكوري راد دكتر شهباز خاني دكتر ابوالفضل شجاعي فر دكتر محمدعلي صحرائيان دكتر عباس صابري دكتر سياوش صحت دكتر محمد طائب پور دكتر علوي دكتر جمشيد عليزاده دكتر هادي غفراني دكتر سهيل فدايي دكتر جعفر فره وش دكتر حسين فروتن دكتر سيدمحمد قدسي دكتر زرين تاج كيهاني دوست دكتر عباس كبريايي زاده دكتر مرتضي كلهر دكتر كلاني دكتر ليلي كوچك زاده دكتر محمدصالح گنجويان دكتر مجتبي ميري دكتر مجيد معيني دكتر محمود معتمدي دكتر افلاطون مهرآئين دكتر داود منادي زاده دكتر محمدرضا نيكوبخت دكتر اتابك نجفي دكتر شاكري دكتر محمد شيراني دكتر كوروش شهبازي دكتر محمدعلي صديقي گيلاني دكتر سعيدصادقيان دكتر وحيد ضيايي دكتر محمدرضا عباسي دكتر عزت اله عبدي دكتر محبوبه حاج عبدالباقي دكتر حسين فائزي پور دكتر فيروز فصيحي دكتر عليرضا فرزاد دكتر حسين قليچ نيا دكتر عسگر قرباني دكتر عليرضا كريمي يزدي دكتر محمد كاخكي دكتر رضا رئيس كرمي دكتر كريميان دكتر ابراهيم كسائيان دكتر محمدقاسم محسني دكتر علي ميرمظفري دكتر عليرضا مفيد دكتر مجتبي مجتهدزاده دكتر فريدون معماري دكتر رسول ميرشريفي دكتر ايرج نجفي دكتر منصور نصيري كاشاني دكتر فرهاد واعظ زاده دكتر محمدرضا يزدان خواه دكتر علي يعقوبي و تعداد كثيري از امضا همكاران ارجمند

söndag 16 augusti 2009



يکشنبه، ۲۵ مرداد، ۱۳۸۸

در عرض چند روز تعدادی كشته شده و برخی آسیب دیده اند به طوری كه دندان ها و سرها شكسته شده است و حتی چشمانی كور شده و برخی تحت شكنجه ها جان باخته اند/ وابستگان به نهادهای خاص و یا برخی از مطبوعات و صدا و سیما چنین مطالبی را مطرح كنند دور از انتظار نیست چرا كه اینها اجیر و اسیر هستند و باید این كار را انجام دهند
مهدی كروبی در واكنش به جوسازی های اخیر و توهین هایی كه نسبت به وی وارد شد گفت: " برخی فكر می كنند كه با این تهمت ها و فحاشی كردن ها من از میدان كنار می روم ولی من به این آقایان توصیه می كنم كه حداقل تاریخ را مطالعه كنند و ببینند كه بعد از انقلاب و در عرصه ماجرای مجلس سوم و مسائلی كه در اوخر آن مجلس روی داد و هر حرفی كه خواستند نسبت به من زدند از جمله انكه گفتند كروبی با دلارها از ایران خارج شده است چه كسی بود كه ایستادگی و تحمل كرد . "
دبیركل حزب اعتمادملی ضمن اعتراض به توهین ، هتاكی و تهمت هایی كه از سوی مراكز و نهادهای مختلفی و به دنبل نگارش نامه ای نسبت به او شد گفت : "‌طی هفته اخیر حملات تندی نسبت به من وارد شد ، حملاتی كه از تریبون نماز جمعه و یا از سوی برخی از نمایندگان مجلس ، صدا و سیما و مطبوعات و وابستگان به نهادها و برخی از روحانیت مطرح شد كه من در برابر این مباحث گفته بودم كه چنانچه این روند ادامه پیدا كند من ناگفته هایی را بازگو خواهم كرد . "‌ كروبی چنین از انگیزه انجام مصاحبه ای در واكنش به این مسائلی كه طرح شده سخن گفت و با اشاره به انتقاداتی كه به وی وارد شد گفت : "‌ پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم حوادثی در كشورمان رخ داد كه از نظر خشونت ، بی قانونی ، خودسری و دخالت افراد غیر مسئول به نام نظام و شبه نظامی و لباس شخصی ها امری بی سابقه بود و چنین است كه انسان های مسئول ، دلسوز و آگاه باید احتیاط و تحفظ را كنار گذاشته و به هر صورتی كه صلاح می دانند اقداماتی انجام دهند كه مانع ازتكرار این حوادث شده و ریشه برخوردهای این چنینی خشكانده شود ."‌ وی افزود :‌ "در هر كجای دنیا ممكن است كه چنین حوادثی اتفاقی بیافتد كه در عرصه تظاهراتی جمعیتی را دستگیر كنند اما فكر نكنم كه چنین برخوردهایی صورت گرفته باشد كه گروهی را دستگیر كرده و آنها را به مكان های خاصی منتقل كنند و با آنها هر رفتاری كه می خواهند انجام دهند . در واقع ابتدا افراد را به مكان های نامعلومی منتقل كنند كه كه حتی ریاست قوه قضائیه و دادستان كل كشور كه بگویند این رفتارهایی كه انجام شده است زیر نظر زندان های رسمی كه تحت نظر ما بوده روی نداده است و البته پس از مدتی مشخص شود كه زیر زمینی در وزارتخانه ای وجود داشته و یا اینكه در بازداشتگاه كهریزك ، كلانتری ، پایگاههای بسیج برخوردهایی صورت گرفته است . "
كروبی خاطر نشان ساخت : "‌تمام این حوادثی كه روی داده است به علت اعتراض مردم به نتیجه یك انتخاب بوده است آیا باید با مردمی كه تنها از سرنوشت رای خود سوال می كنند چنین برخورد كرد ؟ در عرض چند روز تعدادی كشته شده و برخی آسیب دیده اند به طوری كه دندان ها و سرها شكسته شده است و حتی چشمانی كور شده و برخی تحت شكنجه ها جان باخته اند . این درحالی است كه معمولا شكنجه ها برای گرفتن اعتراف با حساب و كتاب صورت می گیرد و حتی اگر آن فرد زیر شكنجه از حال برود او را به بیمارستان منتقل می كنند و باقی بازجویی را در حالی انجام می دهند كه او تحت درمان است . بنابراین از این جهت من می گویم كه خشونت هایی از سوی افرادی ناآگاه و بی تدبیر صورت گرفته كه بی سابقه است و البته این رفتارها در قبال افرادی بوده كه تنها به انتخاباتی اعتراض داشته اند . "‌
كروبی با ابراز تاسف از چنین برخوردهایی در نظام جمهوری اسلامی گفت : " به اندازه ای در این مدت رفتارهای غیرمنطقی و بی ضابطه انجام شده است كه وقتی هیات تحقیق و تفحص به خدمت رهبری گزارشی را از وضعیت پیش آمده می دهند ایشان برآشفته و حتی با عباراتی تند دستور تعطیلی بازداشت گاه كهریزیك را ارائه كردند كه البته اكنون نیز شاهد بركناری برخی از عامران و مسببان این حوادث هستیم ."
وی با اشاره به اخباری كه به صورت مرتب از برخوردهای خشن و غیر معمول با معترضان به انتخابات به او می رسید گفت: " ما هر روز اخباری را از نحوه برخورد با مردم دریافت می كردیم اخباری كه همین افرادی كه مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند نزد من می آمدند و بیان می كردند. رفتارهای خشونت آمیزی كه با زنان و مردان صورت گرفته است مانند آنكه هنگامی كه به منزل زن جوانی مراجعه كرده اند تا او را بازداشت كنند این زن را در مقابل چشمان مادرش به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده اند و این زن هنگامی كه هیات بررسی تحقیق و تحفص از وضعیت زندانیان اخیر را در زندان می بیند با شجاعت مقابل انها می ایسند و نسبت به این رفتار اعتراض می كند. من بسیار متاثر شدم از چنین برخوردهایی كه تحت لوای نظام جمهوری اسلامی انجام می شود ،‌هر خواننده ای می تواند خودش را جای ان مادری بگذارد كه دخترش را مقابل چشمانش مورد ضرب و شتم قرار داده اند. "
وی با اشاره به برخورد ساواك در دوران مبارزات انقلابی گفت: "هنگامی كه در دوران مبارزه به منزل من می آمدند تا مرا بازداشت كنند گاهی اوقات خانم كروبی با تندی برخورد می كرد كه انها تنها می گفتند كه سفارش كنید كه ایشان حرمت ما را نگه دارد و یا در پروند یكی از بزرگان هست كه وقتی به منزلش می آمدند تا بازداشتش كنند همسرش تندی می كند كه تنها به او تذكر می دهند ولی اكنون شاهد ان هستیم كه دختری را در مقابل چشم مادرش كتم می زنند و از این جهت می گویم چنین برخوردهایی در كشورمان بی سابقه است."
كروبی با اشاره به اینكه بارها از طریق نامه و مصاحبه این مطالب را بیان كرده است گفت:‌ "من این مسائل را طی نامه ای به ریاست محترم قوه قضائیه، وزیر سابق اطلاعات و دیگر مسئولان یادآور شده و یا در مصاحبه ها به صورت مكرر بیان كرده ام تا شاید با توجهی كه نسبت به این رفتارها می شود مانع از تكرار ان شوند ولی بعد از مدتی اخباری به من درباره آزار جنسی بازداشت شدگان رسید كه به علت ناراحتی شدید از این موضوع نامه ای را به صورت محرمانه به رییس قوه قضائیه نوشتم. در همان نامه هم نگفتم كه حتما چنین اتفاقی روی داده است بلكه گفتم كه شایعه شده كه چنین ماجرایی روی داده و افرادی از آشنایان خودمان نیز این مطلب را گفته اند و تاكید كردم كه انشاء الله اخباری دروغ و شایعه باشد ولی باید این اخبار بررسی شود تا اگر شایعه ای بیش نیست كه همه از رفتارها و عملكردها با قاطعیت دفاع كنیم ولی اگر هم در مواردی چنین اتفاقی روی داده است بگوییم كه عاملان این قضیه جز نیروهای خودسر بوده اند كه باید معرفی و مطابق قانون مجازات شوند تا اینكه ساحت مقدس جمهوری اسلامی ایران را از چنین مباحثی پاك كنیم كه چنین موضوعی در تاریخ ثبت نشود و شاخ و برگ فراوانی به ان داده شود و از سوی دیگر خون بچه هایی كه در این راه كشته شده اند تضییع گردد."
كروبی افزود: "‌من در این نامه تاكید كردم كه اگر هم چنین اتفاقی روی نداده است و ثابت شد كه این چنین نبوده از زبان ما كه خودمان به انتخابات معترض بوده ایم مطرح شود تا حداقل عده ای باور كنند "
كروبی با اشاره به برخوردهایی كه در واكنش به انتشار چنین نامه ای صورت گرفت گفت : "‌بیش از ده روز منتظر پاسخ نامه ام بودم ولی به من خبری نرسید و بنابراین این نامه را علنی كردم و در این میان جمعیت بسیاری از دلسوزان نظام مرا تحسین كردند و برخی هم دوستانه انتقاداتی را مطرح كردند كه من نیز استقبال كردم ولی در همین راستا برخی از تریبون نماز جمعه ،‌مجلس ، وابستگاه به نهادهای نظامی ، سایتها و خبرگزاری ها ، مطبوعات و صدا و سیما به بنده فحاشی كردند . ولی از این میان آنچه بیش از همه تاسف مرا برانگیخت مطالبی بود كه از تریبون نماز جمعه علیه من مطرح شد و تریبون مقدس نماز جمعه كه باید در آن دردهای مردم گفته شود و از حقوق آنها دفاع شود به تریبونی برای فحاشی علیه فردی تبدیل شد. چنین برخوردهایی در حالی نسبت به بنده صورت گرفت كه من تنها با نگارش نامه ای یادآور شدم كه بررسی شود آیا چنین مسائلی روی داده است یا خیر و اگر هست آیا عاملان آن مجازات خواهند شد و یا اینكه اعلام بركناری عده ای كه چنین تخلفاتی را انجام داده اند تنها برای جنجال سازی بوده است و تمامی اینها به سركار خود برمی گردند مانند همان كسانی كه زمانی آن شكنجه ها ر انجام دادند و آبروی نظام را در عرصه های بین اللملی بردند و فیلمی از ان منتشر شد كه هیچ بیننده ای نتوانست ان را بیش از ده دقیقه نگاه كند و اكنون سخنانی درباره فعالیت های آنها شنیده می شود كه چنانچه لازم باشد درباره آنها سخن خواهم گفت."‌
وی با ابراز تاسف از چنین برخوردهایی گفت: " افرادی كه باید از تریبون مقدس نماز جمعه مسائل روز را برای مردم بازگو كنند به بهانه اینكه من به نظام توهین كرده ام تهت و افتراهایی را علیه بنده وارد كردند كه البته درهمین راستا برخی از نمایندگان مجلس نیز با ادبیاتی نامناسب به تكرار ان پرداختند . هرچند كه اگر وابستگان به نهادهای خاص و یا برخی از مطبوعات و صدا و سیما چنین مطالبی را مطرح كنند دور از انتظار نیست چرا كه اینها اجیر و اسیر هستند و باید این كار را انجام دهند و البته بسیاری دیگر نیز از مظان اتهام اینها به دور نیستند. از نظر این نهادها و مراكز و به ویژه برخی مطبوعات كسانی كه همفكر انان نیستند جاسوس، ساده اندیش و افراطی هستند كه دچار فساد اخلاقی و اقتصادی شده اند . به مانند اینكه اخیرا یكی از روزنامه ها كه عادت دارد با آبروی دیگران بازی كند جمعی از كارگزاران نظام كه اخیرا نامه ای را نوشته اند افراطی و رانت خوار نامیده است حال اینكه به عنوان مثال یكی از امضاكنندگان این نامه محمدعلی نجفی است كه 8 سال وزیر آموزش و پرورش ،‌وزیر آموزش عالی كشور و رییس سازمان برنامه و بودجه بوده است كه زمانی كه من نماینده امام در حج بودم در آنجا به من كمك می كرد و اینك همین فرد را رانت خوار نامیده است. به نظر می رسد كه این نهادها خود را معیار و میزان الاعمال می دانند كه دیگران باید خود را با آنها بسنجند. اینها به جای اینكه كسانی را كه به این كشور خیانت كرده اند مورد حمله قرار دهند به فرزندان انقلاب حمله می كنند و آبروی انها را می ریزند . همین اندازه نیز بگویم روزنامه ای كه چنین مطلبی را می نوسید مسئولش از دوستان نزدیك سعید امامی و همكار او بوده است كه به قول یكی از بزرگان حاشیه امن دارد و رویین تن است ، اگر اسفندیار رویین تن بود و تنها چشمش آسیب پذیر بود این برادر رویین تنی است كه چشمش نیز از آسیب مصون است . "‌ كروبی با اشاره به انتشار اخبار دروغ در یكی از خبرگزاری ها كه ان نیزخود را مصون از هر چیزی می داند گفت :‌"‌ این خبرگزاری محترم به انتشار اخباز كذب عادت دارد به طوری زمانی كه جوانی به نام غنیان در این حوادث پس از انتخابات كشته شد این خبرگزاری به نقل از پدر این فرد نوشت كه گفته است موسوی مسئول خون فرزندش است كه پدر غنیان چندی بعد این خبر را تكذیب كرد . كه اینهم نمونه ای از آشكار شدن دروغ گویی برخی از رسانه هاست. "‌
كروبی در ادامه گلایه های بسیاری داشت از ائمه جمعه ای كه با ادبیاتی نامناسب به او حمله كردند و تهمت و افتراهایی را نسبت به او وارد كردند و برای روشن شدن افكار عمومی از جایگاه افرادی كه چنین حرمت تریبون مقدس نماز جمعه را نگه نداشته اند به بیان برخی از ویژگی های شخصیتی انها پرداخت.
وی گفت : " امام جمعه ای كه در كنار حرم ثامن الحج این حرف ها را می زند و بنده را تروریست می خواند گویی فراموش كرده كه در همان روزگار مبارزه كه طیف روحانیون آواره و بی خانه و كاشانه بوده اند و همه تحت تعقیب قرار داشته و یا تبعید بودند و بنده نیز به عنوان عضو كوچكی از این نظام در میان آنها حضور داشتم ، ایشان به همراه جمعی دیگر با پول هایی كه در اختیار داشتند سفرهای متعددی به پاكستان داشت تا انكه به تبلیغ برای مرحوم آیت الله شریعتمداری بپردازد . ما كه به ایشان عیبی نگرفتیم ولی این روال طبیعی تاریخ است كه اكنون او از تریبون نماز جمعه به دفاع از جمهوری اسلامی بپردازد و بنده را ضد انقلابی و تروریست بداند."
كروبی با اشاره به سخنان امام جمعه تهران علیه خود گفت :‌"‌آقایی كه در تهران از تریبون نماز جمعه چنین حرف هایی را می زند همان فردی است كه هرچه من از دیگران سوال كردم سوابقی از ایشان نداشتند و همن اندازه از دوستانش شنیدم كه در صف اول درس آیت الله منتظری می نشسته و در زمانی كه برخی از دوستان نزدیك از مواضع ایشان گله مند بودند ایشان به شدت از مواضع او حمایت می كرده است و پس از امام جز مخالفین درجه اول آیت الله منتظری تبدیل شد و از این طریق رشد جهشی و غیر معقول پیدا كرد."
كروبی با بیان اینكه من از ائمه جمعه انتظار چنین رفتارهایی را نداشتم گفت: "‌آیا نمی شد كه این پیشنهاد دلسوزانه را مورد بررسی قرار می دادند تا مورد رسیدگی قرار گیرد و ماموری و یا مامورینی كه متخلف بوده اند مجازات شوند و ان گاه به مردم بگوییم كه این رفتار از سوی مامور یا مامورینی خودسر صورت گرفته و ربطی به نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد ؟ آیا باید با جنجال سازی و عبارت هایی تند چنین به نامه دلسوزانه انقلاب پاسخ داده می شد."‌
مهدی كروبی با اشاره به اظهارات مجلسی ها علیه وی گفت : "‌برخی دوستان مجلسی اظهاراتی را علیه بنده وارد كردند برخی از نمایندگانی كه این حرف ها را می زنند همان كسانی هستند كه در سایه عدم صلاحیت نمایندگانی كه رای آور بودند و البته جر اصلاحاتی های داغ نبوده و هیچ نامه ای را امضا نكرده بودند و چند دوره هم در مجلس حضور داشتند به مجلس راه یافتند و باید نیز اكنون در قدردانی از این چنین رفتاری این چنین نیز حرف بزنند . چرا كه دیگر نیازی نبود به دادگاه ویژه روحانیتی برگردد كه زمانی سید هادی خامنه ای ، محتشمی پور ، مرحوم خلخالی ، موسویان و آیت الله بیات را محاكمه می كردند چرا كه دیگر نمی شود به راحتی این افراد را محاكمه كرد و البته برخی از مسئولان دادگاه نیز رضایتی به این كار ندارند."
وی همچنین به اظهارات امام جمعه موقت قم اشاره كرد و گفت: "‌از نظر بنده امام جمعه قم آیت الله جوادی و آیت الله امینی هستند و اینكه فردی را برای چنین مواقعی به عنوان امام جمعه معرفی می كنند جالب توجه است البته من به علت آشنایی كه با پدر مرحوم ایشان دارم درباره اظهارات ایشان واكنشی نشان نمی دهم و حرمت پدرش را نگه می دارم."
كروبی همچنین برای برخی از وابستگان به نهادهایی نظام كه اهانت هایی را نسبت به وی مطرح كرده بود پاسخی داشت. وی گفت :‌"‌برخی از برداران نظامی كه چنین حرف هایی را می زنند باید هم این گونه موضعگیری كنند چرا كه انها اكنون تمام مراكز اقتصادی و سیاسی را در اختیار دارند ولی این افراد متوجه نیستند یك فكر و اندیشه قائم به یك نفر و یا چند نفر نیست بلكه درون خانواده ها نیز نفوذ می كند به طوری درون خانواده برخی از این آقایان هم اختلافاتی وجود دارد كه اگر لازم باشد دران باره صحبت خواهم كرد."‌ وی افزود: "‌برخی از وابستگان به نهادهای نظام بسیار پهلوانانه وارد میدان شده اند و هر چه كه خواستند نسبت به بنده گفتند ولی یكی از همین معترضین كه در نهادهای شبه نظامی نیز فعال است فراموش كرده كه دولت وقت به علت همین رفتارها و كارهایش او را از وزارت اطلاعات اخراج و به جای دیگر منتقل كرد."‌
كروبی در ادامه این گفت وگو با تاكید بر اینكه چنانچه این روند ادامه پیدا كند مسائل دیگری را صریح از گذشته مطرح خواهد كرد به بیان واقعیت ماجرای ترانه موسوی پرداخت و تاكید كرد : "‌من از پشت پرده این ماجرا می گویم تا ببینم كسانی كه در مزمت دروغگویی صحبت می كنند برآشفته خواهند شد و در برابر این دورغ گویی موضع گیری كنند."
وی چنین ماجرا را شرح داد: "مدتی پیش در سایت ها،‌ خبری منتشر شد مبنی بر اینكه خانم ترانه موسوی به همراه تعدادی دیگر در حاشیه مراسم مسجد قبا ربوده شده است. مدتی بعد هرچند كه تعدادی از همان بازداشت شدگان آزاد شدند ولی ترانه موسوی آزاد نشد و سپس اعلام كردند كه خانواده اش بیایند و جنازه اش را تحویل بگیرند. در همان زمان به جای آنكه تحقیقاتی درباره این موضوع انجام شود در مقابل هیاهوی رسانه های بیگانه برخی مسئولان در اندیشه طراحی سناریویی برای به انحراف كشاندن این موضوع در داخل و خارج بودند. بنابراین طراحان نابغه و مدیرانی دور اندیش سناریویی را نوشتند. برای اجرای این سناریو به وسیله فردی كه نام او را نمی برم متوجه شدند كه خانواده ای عروسی دارند به نام ترانه موسوی كه در كانادا زندگی می كند و تنها نیاز به ان بود كه به صحنه سازی بپردازنند و خانواده این دختر را وادار به انجام مصاحبه ای كنند كه در ان بگویند دخترشان زنده است و در كانادا زندگی می كند. پس چند نفر از افراد نظامی ،‌انتظامی و اطلاعاتی كه چهره هایی شناخته شده هستند به منزل این خانواده محترم و شریف می روند و خطاب به خانواده می گویند كه ترانه موسوی دچار سانحه شوختگی شده و برای انكه معلوم شود این عروس انها هست یا خیر بیایند و جنازه اش را تحویل بگیرند. در همین هنگام پدرخانواده می گوید كه عروس ما در ایران زندگی نمی كند و چون بزرگان خانه اهل سیاست نبوده و چهره های علمی هستند بسیار ساده به این موضوع نگاه كردند. در همین حال پدر خانواده به پسرش كه یكی از چهره های علمی و سیاسی است تلفن می كند و می گوید كه چنین ماجرایی روی داده و شماره تلفن دیگر پسرش شوهر ترانه را می خواهد كه فرزندش به او می گوید برادرش برای انكه بداند موضوع از چه قرار است به كانادا رفته وهنوز نرسیده كه بتوانند با او تماس بگیرند. در همین حال مادر متوجه می شود كه چنین اتفاقی افتاده و از حال می رود و به بیمارستان منتقل می شود. پدر خانواده وقتی كه متوجه می شود قضیه جدی است برای بار دوم با پسرش تماس می گیرد كه او متوجه می شود قضیه بیخ پیدا كرده و بنابراین خود را شتاب زده به منزل می رساند . او مشاهده می كند كه چند نفری در خانه حضور دارند كه برخی از انها از چهره هایی هستند كه در دوران دفاع مقدس حضور داشته اند كه این موضوع مرا به یاد سخنی از شهید حمید باكری می اندازد كه می گفت:‌ "ای كاش ما درجبهه ها به شهادت برسیم زیرا اگر ماندیدم معلوم نیست كه چه بلایی بر سرمان آید و جز چه جمعیتی باشیم " این آقا كه دارای آگاهی سیاسی بود هنگامی كه با این افراد صحبت می كند می گوید كه نزد من این حرف ها را نزنید چرا كه من می دانم اصل قضیه چیست و حتی این اصطلاح را به كار می برد كه پیش كولی ملق نزنید . آن افراد نیز چون متوجه آگاهی این فرد می شوند از این جهت با او صحبت می كنند كه برای حفظ نظام و در مقابله با جنجال سازی های رسانه های بیگانه به صلاح است كه با انها همكاری كنند . در همان حال اعضای خانواده گفته اند كه شما از ما چه می خواهید آنها می گویند كه شما در مقابل دوربین قرار بگیرید و بگویید كه ترانه زنده است . برادر شوهر ترانه ابتدا مخالفت می كند و می گوید كه اصل این قضیه صحیح نیست و از سوی دیگر ما هم تاحدودی چهره هایی شناخته شده هستیم و البته از انها پرسیده كه چنانچه چنین كاری انجام شود با ترانه واقعی چه كار خواهند كرد كه ان افراد گفته اند كه شما به این كارها كاری نداشته باشید و نگران نباشید . همچنین این خانواده گفته اند عكسی كه شما دارید عروس ما نیست كه انها می گویند شما به این كارها كاری نداشته باشید . در همین حال برادر شوهر ترانه كه یكی از چهره های علمی و سیاسی بوده است تحت تاثیر قرار می گیرد و فكر می كنید كه با انجام چنین كاری در مقابل سوءاستفاده بیگانگان ایستادگی می شود ولی او پیشنهاد می كند كه بروند و با پدر و مادر ترانه صحبت كنند . در همین حال این افراد شماره تلفن منزل آنها را جویا می شوند كه برادر شوهر ترانه می گوید بنابراینكه انها منزلشان را تغییر داده اند ما شماره ای از انها نداریم و بردارم هم به مقصد نرسیده كه از او شماره شان را بگیریم . پدر شوهر ترانه نیز می گوید كه شاید حاج خانم (همسرش ) شماره ای در اتاقش داشته باشد ولی بنابر اینكه همسرش به بیمارستان منتقل شده بود در اتاقش بسته بود و كلید نبود كه افراد حاضر تصمیم می گیرند كه در اتاق را بشكنند كه با ممانعت اعضای خانواده رو به رو شده اند كه خطاب به این افراد گفته اند شما بروید و ما خودمان سعی می كنیم شماره تلفن انها را پیدا كنیم .ولی جالب توجه اینكه قبل از انكه اعضای این خانواده شماره تلفن پدر و مادر ترانه را پیدا كنند انها خودشان تلفن را پیدا می كنند . در همین راستا برادر شوهر ترانه با پدر مادر وی تماس می گیرد و می گوید كه شما تنها تا این اندازه صحبت كنید و خطاب به این آقایان می گوید كه این خانواده در جریان موضوع نیستند و در این اندازه تنها با انها صحبت كنید . چنین شد كه مادر و پدر ترانه موسوی در مقابل دوربین قرار گرفتند و گفتند كه دخترشان زنده است و در كانادا زندگی می كند . البته بعد از اینكه این خانواده متوجه شده اند كه اصل ماجرا چه بوده است بسیار ناراحت شده اند و می خواستند كه ماجرا را بازگو كنند كه همین برادر شوهر ترانه به انها گفته كه حرفی نزنید و گرنه سرنوشت شما معلوم نیست كه چه شود . "‌
كروبی پس از شرح این ماجرا از دروغ گویی های مسئولان ابراز تاسف كرد و گفت :‌"‌این افراد اظهار كرده اند كه برای حفظ اصل نظام باید این خانواده اقدام به چنین كاری كنند ولی از نظر ما برای حفظ اصل نظام و پایبندی به قانون اساسی ، ارزشهای انقلاب و آرمان های حضرت امام مهم است . حفظ اصل نظام بر پایه عمل به وعده هایی است كه به مردم داده ایم ولی متاسفم كه اینك از انقلاب برگشته ایم و با آبروی نظام بازی می شود . "‌
وی تاكید كرد:‌ "‌آیا مسئولان از این طریق می خواهند اعتماد مردم را جلب كنند ولی این آقایان بسیار بی تدبیر عمل كرده اند چرا كه مردم این قدر هوشمند هستند كه اصل موضوع را بفهمند."
كروبی با بیان اینكه برای مسئولان گوشه ای از حوادث تاریخی را بازگو می كنم گفت :‌" هنگامی كه در سال 41 مبارزات نهضت انقلاب اسلامی شروع شد یك سری افراد ناآگاه كه وابسته به حكومت بودند قصد داشتند تا با شبیه سازی ماجرای بهلول در حادثه مسجد گوهرشاد حركت امام را متوقف كنند . ماجرای بهلول از این قرار بود كه هنگامی كه حادثه مسجد گوهر شاد روی داد مدتی بعد عكس فردی سر وحال را در رسانه ها منتشر كردند و گفتند كه این همان فردی بوده كه عامل حادثه گوهرشاد بوده است ولی یك هفته طول نكشید كه اعلامیه مبسوطی در مشهد منتشر شد كه بر روی ان دو عكس چاپ شده بود . یكی عكس فردی كه انها می گفتند بهلول بوده و دیگر عكس بهلول واقعی كه معلوم شد این فرد مدت هاست كه در زندانی در افغانستان بوده است . این حادثه در 48 سال پیش روی داد و در ان زمان این قضیه برملا شد حالا چطور این مسئولان انتظار دارند كه در تهران و انهم در عصر ارتباطات حادثه ای روی دهد و كسی متوجه ان نشود . "
كروبی افزود :‌" همان شبی كه فیلمی درباره ترانه موسوی از تلویزیون پخش می شد من قبل از انكه در جریان اصل ماجرا قرار گیرم تحت تاثیر قرار گرفتم ولی همان شب به مراسم عروسی رفتند كه در ان مراسم جوانی نزد من آمد و گفت آیا اینها فكر می كنند كه مردم نمی دانند چند تا ترانه موسوی در ایران وجود دارد و من از این حرف متعجب شدم و با خود گفتم من با این سن و سال و تجربه ای كه دارم به موضوع شك كردم ولی این جوان اصلا شك هم نكرده است . "‌
وی با اشاره به موثق بودن مبنعی كه جزئیات ماجرای ترانه موسوی را به وی منتقل كرده است گفت:‌ "‌می دانم كه آنها از چه طریقی این ترانه موسوی را پیدا كرده اند و منبع خبر نیز موثق است واگر لازم باشد در این باره صریح تر صحبت می كنم تا مشخص شود كه نقش افراد تا چه اندازه بوده است."‌
وی همچین به مورد دیگری از رفتارهای برخی از مسئولان اشاره كرد و گفت:‌ "در سالهایی كه قتل های زنجیره ای رخ داده بود هنوز انتخابات سال 76 برگزار نشده بود كه گفتند حرم امام (ره)‌را منفجر كرده اند و قصد داشتند تا در حرم حضرت معصومه نیز بمب گذاری كنند كه عامل ان دستگیر شده است. پس از گذشت یك هفته چند دختر را به تلویزیون آروند و انها بسیار سر و حال در مقابل دوربین طوری سخنرانی كردند كه از هر سخنران ماهری بهتر صحبت كردند. من درهمان زمان خندیدم و گفتم كه این موضوعی مسخره است مگر می شود كه فردی را بازداشت كنند و او را شكنجه كنند تا اعترافی كند و بعد با این سرعت و با این حالت انها را به مقابل دوربین بیاورند و انها نیز اعتراف كنند. نتیجه چنین كارهایی موجب روی دادن ماجرای قتل های زنجیره ای،‌ نویسندگان و كشته شدن فروهر و همسرش می شود."‌
كروبی در ادامه خطاب به كسانی كه قصد دارند تا او را وادار به سكوت كنند گفت:‌ "‌من تنها در برابر چنین رفتارهایی موضعگیری این چنینی ندارم بلكه همان طور كه می دانید نسبت به دوستان و همفكران خودم نیز چنین موضعگیری هایی را دارم. من بزرگترین نقش را در توفیق جریان اصلاحات داشتم ولی هنگامی كه اختلافاتی روی داد همان آقای بزرگواری كه من نقش موثری را در پیروزی اش در انتخابات داشتم از من حمایت نكرد و همین افراد بیشترین تلاش را برای ناكامی اصلاحات در سال 84 داشتند."‌
كروبی در نهایت تاكید كرد:‌ "‌اكنون شرایطی را ایجاد كرده اید تا دیگر كسی جرات حرف زدن نداشته باشد ولی من باز می گویم كه این رفتارها و ایجاد رعب و وحشت مرا به سكوت وادار نمی كند و چنانچه لازم باشد برخی مسائل را مطرح می كنم."‌