lördag 11 juli 2009

Iran_emroz
ضرورت ایجاد یک رهبری واحد

Wed / 08 07 2009 / 17:49

ابراهیم یزدی: کاندیداهای اصلاح‌طلب و سایر فعالان سیاسی می‌توانند و ضروری است در راستای ایجاد یک رهبری واحد گام بردارند.دهمین انتخابات و جمهوری چهارمابراهیم یزدی۱- ‌شورای نگهبان، با تایید نتایج دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری، پرونده این انتخابات را عملا مختومه اعلام كرد. تایید نتایج در حالی صورت گرفته است كه بی‌اعتمادی گسترده و اعتراضات مردم به مجریان و ناظران رسمی انتخابات همچنان ادامه دارد. شورای نگهبان گام موثری برای ترمیم یا كاهش این بی‌اعتمادی برنداشت. هیاتی هم كه برای رسیدگی به شكایات منصوب شده بود، كاری از پیش نبرد و قبل از آنكه بتواند كاری انجام بدهد، با موضع‌گیری شورای نگهبان، عملا بلاموضوع گردید.۲- دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری ویژگی‌ها و پیامدهایی داشته و دارد كه آن را از تمامی انتخابات گذشته متمایز ساخته است. انتخابات دومین تا هفتمین انتخابات ریاست‌جمهوری در یك شرایط سیاسی خاصی برگزار شدند كه آزاد و رقابتی و منصفانه نبودند. اگرچه می‌توان گفت كم و بیش سالم بودند. در انتخابات سومین دوره ریاست‌جمهوری آقای هاشمی، یك پدیده سیاسی – اجتماعی بروز و ظهور پیدا كرد. در انتخابات ریاست جمهوری دفعات قبل از آن، یك كاندیدای اصلی و رسمی وجود داشت و در كنار وی چند نفری هم كاندیدا می‌شدند تا گفته نشود كه فقط یك نفر كاندیدا بوده است. این افراد در كنار كاندیدای اصلی، ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار رای هم می‌آوردند اما در انتخابات دوره دوم ریاست‌جمهوری آقای هاشمی، به احمد توكلی، بیش از ۴ میلیون رای داده شد. در برخی از استان‌ها، نظیر كردستان، احمد توكلی بیش از هاشمی رای آورد. معنای این رای چه بود؟ یك ناظر خارجی بی‌اطلاع پنداشته بود كه: احمد توكلی در كردستان محبوب‌تر است از «هاشمی‌رفسنجانی» است. اما این یك پندار غیرواقع‌بینانه بود. مردم كردستان،‌به هر دلیل و انگیزه‌ای در انتخابات شركت كرده بودند و به آن كس كه می‌دانستند هاشمی نیست، رای دادند. این رفتار سیاسی مردم عادی یك پیام مهم داشت و آن اینكه اگر راهكاری مطمئن و كم یا بدون هزینه به مردم ارائه شود، مردم از آن استفاده می‌كنند و به‌طور سلبی یا ایجابی عدم اعتماد و نارضایتی خود را ابراز می نمایند.انتخابات دوم خرداد ۷۶، هم آزاد و منصفانه نبود، زیرا كاندیداهای واجد صلاحیتی بودند كه ردصلاحیت شدند، اما در مقایسه با انتخابات دوره‌های گذشته انتخاباتی به معنای واقعی رقابتی و تا حدود بسیار زیادی سالم بود. آن پدیده‌ای كه به آن اشاره شد در این انتخابات به طور گسترده‌ای ظاهر و اثرگذار شد. انتخاب خاتمی یك رای عدم كفایت سیاسی به حاكمان و رای به تغییر مدیریت كشور در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و در نهایت یك پیروزی برای جنبش اصلاح‌طلبی بود.علاوه بر این نشان داد که انتخابات ادواری و مشارکت آگاهانه مردم می تواند به آرامی شیفتگان قدرت را از مسند صدارت پائین بکشد.شكست جریان راست در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری، موجب هشداری شد برای این جریان و در نتیجه برنامه‌ریزی برای «مدیریت یا مهندسی» انتخابات، به‌گونه‌ای كه نتیجه نهایی آن قابل پیش‌بینی و تعیین شده از قبل باشد. برای دستیابی به این هدف تغییراتی در آرایش نیروها و مناسبات درونی آنها اعمال گردید. در هشتمین انتخابات ریاست جمهوری این برنامه اعمال شد، اما مناسبات به‌گونه‌ای بود كه هنوز مدیریت موثر انتخابات امكان‌پذیر نبود. نهمین انتخابات اگرچه رقابتی بود، اما آزاد و منصفانه و سالم نبود. جریانی ویژه و نهادهای مربوط به آن به طور بارز و روشن انتخابات را به نحو مطلوب مدیریت كردند. شیرینی موفقیت این مدیریت آنچنان بود كه در دهمین انتخابات، آن را به‌طور بی‌سابقه‌ای علنی و شفاف اعمال كردند. و کردند آنچه به نفع منافع و مصالح ملی و نظام نبود، و نباید می‌شد.۳- دهمین انتخابات، اگرچه آزاد و منصفانه نبود، اما بیش از هر دوره‌ای رقابتی بود. در این انتخابات صفحه جدیدی-مناظره تلویزیونی میان كاندیداها- گشوده شد. این مساله می توانست ابتكار جالب، و مثبتی باشد اما از همان آغاز مناظره، آقای احمدی‌نژاد از تاكتیك تهاجمی استفاده کرد. تاکتیکی که به نظر می رسد با الگوبرداری از شیوه انتخابات آمریکا توسط مشاوران ویژه ایشان الگوبرداری شده باشد- در این نوع مناظرات اصل بر این است که حمله بهتر از دفاع است اما این تاکتیک و محتوای آن مسیر مناظره را به جای تمركز بر برنامه‌ها، به‌سمت و سوی خاصی هدایت كرد. موضوع و محتوای تهاجم او تنها افراد و دولت خاصی نبود بلكه کارنامه و عملكرد كل نظام را در دوره 26ساله قبل از خود هم در دوره‌های گذشته و حال را به‌شدت زیرسوال برد.این یك خطای استراتژیك، یا یك برنامه از پیش تنظیم و تدوین شده بود. رئیس‌جمهوری، دومین مقام بعد از رهبر، در این نظام است. میلیون‌ها بیننده و شنونده، در ایران و جهان، این تهاجم را دیدند و شنیدند.آیا اتخاذ این «تاكتیك» محصول ویژگی‌های شخصیتی و انگیزه‌های شخصی خود آقای احمدی‌نژاد بوده است یا عمل به مشورتهای مشاورین جدید ایشان پوست خربزه ای بود زیر پای رئیس دولت. تا آن زمان هیچ مقام رسمی در چنان سطح گسترده ای کارنامه کل نظام را به چالش نکشیده بود.پیامدهای مهندسی انتخابات و این تاكتیك تهاجمی، علنی و عمیق‌تر شدن بی‌سابقه شكاف میان شبكه‌ها و ساختارهای قدرت در نظام جمهوری اسلامی شده است. مساله اساسی این نیست كه میان كنشگران و تصمیم‌سازان قدرتمند در این نظام اختلاف نبوده است. از همان ابتدای بعد از پیروزی انقلاب اگر نگوییم قبل از آن، اختلاف و شكاف هم در شورای انقلاب، هم در دولت موقت و هم میان شورا و دولت و هم میان روحانیان و روشنفكران بوده است اما طرفین، به هر دلیل حتی الامکان آن را علنی نمی‌كردند. آقای احمدی‌نژاد، در مناظره تلویزیونی خود، این اختلافات و انحرافات و این شكاف‌ها را روی صحنه ریخت و علنی ساخت. به نظر نمی‌رسد فردی یا نهادی قادر به ترمیم آن باشد. این شكاف که در تمام ارکان قدرت و ساختارها پدید آمده است، به خودی خود واجد پیامدهایی است كه بررسی آنها برای شناخت رویدادهای آینده ضروری است.حمایت از احمدی‌نژاد و تایید انتخابات و تبریك گفتن، حتی قبل از طی فرآیند قانونی آن، نظام را در یك وضعیت دشوار جدیدی قرار داده است.دومین پیامد موقعیت مقام رهبری است. در تحلیل انتخابات ریاست‌جمهوری دوره گذشته، نهضت آزادی ایران به «پروژه تنهاسازی رهبری» و پیامدهای آن اشاره‌كرده بود. به نظر می‌رسد، این پروژه، در دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری به نقطه نهایی خود رسیده است.سومین پیامد، مهندسی دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری و رفتار مجریان و ناظران آن عمیق شدن بی سابقه شكاف میان دولت – ملت است. اگر در انتخابات خرداد 76، مردم با آرای سنگین خود،‌به حاكمان رای منفی دادند، در دهمین انتخابات میلیون‌ها ایرانی با تظاهرات آرام و قانونمند و باشكوه خود، اعتراض خود را نشان دادند. برخورد خشونت‌بار و سركوب قهرآمیز اعتراض‌های مسالمت‌محور مردم، نمكی بود كه بر زخم‌های آنها پاشیده شد و راه ترمیم شكاف‌ها را سخت‌تر كرده است.چهارمین پیامد انتخابات اخیر شگاف در میان جامعه است . علاوه بر تعمیق شكاف میان دولت – ملت، انتخابات اخیر، جامعه سیاسی را نیز به شدت پلاریزه و قطبی كرده است. ادبیاتی كه در این فضا، به‌خصوص از جانب رسانه‌ها و نشریات وابسته به جریان حاكم به كار می‌رود، به‌طور بی‌سابقه‌ای آكنده از تحریف حقایق، هتك حرمت و حیثیت افراد و پرونده‌سازی می‌باشد.پنجمین پیامد هم تزلزل جدی در مشروعیت حقوقی، اخلاقی، سیاسی و دینی نظام است.رفتار حاکمیت کنونی با هیچ معیار قانونی و مذهبی به عنوان جمهوری اسلامی تطابق ندارد. و این بحران مشروعیت پیامدهای بسیار جدی کوتاه و بلند مدت در پی خواهد داشت.۴- دهمین انتخابات،‌صحنه‌ای از تقابل قدرت و حجت بود. اگرچه قدرت بازی را برده است، اما حجت بر آن چیره شده است.حجت این است كه میلیون‌ها ایرانی، از زن و مرد، پیر و جوان، با تنوعی از گرایش‌ها و باورهای سیاسی – اعتقادی، برای تغییر در مدیریت اجرایی و پیگیری مطالبات خود، در چارچوب همین نظام و استفاده از ظرفیت‌های همین قانون اساسی و به رهبری كسانی كه خود سال‌ها از اركان همین نظام بوده‌اند، در انتخابات شركت كردند و حماسه آفریدند. مشاركت فعال و گسترده نسل جدید در انتخابات نشان داد كه این نسل تا چه میزان از ذهنی‌گرایی و مطلق‌خواهی نسل گذشته فاصله گرفته است و با واقع‌گرایی نسبیت در سیاست را پذیرفته است. این یك فرصت طلایی برای حاكمان نظام جمهوری اسلامی بود تا متقابلا از مطلق‌خواهی دست بردارند و با حسن استفاده از این فرصت امكان جابه‌جایی مسالمت‌آمیز و قانونمند قدرت به نفع منافع و مصالح ملی و تحکیم نظام را فراهم سازند. این همان «املاء» یا فرصتی است كه خداوند در قرآن كریم به آن اشاره دارد. (اعراف ۱۸۳) تغییرات و تحولات اجتماعی – سیاسی تابع قانونمندی‌هایی هستند كه از «آیات» خداوندی محسوب می‌شوند. خداوند می فرماید: "كسانی كه این قانون‌مندی‌ها را انكار كنند، به‌زودی و به تدریج از آنجایی که هرگزتصورش را هم نمی کنند، گرفتار می سازیم، اگر موقتا پیروز شدند نباید خوشحال باشند، این فرصتی است كه به آنها داده شده است، اما مكر و تدبیر خداوند بسی سنگین و محكم است". در این انتخابات این مهلت از دست رفت و نه‌تنها اشتباهات، خطاها و انحراف‌ها جبران نشد، بلكه بر كارنامه تخلفات افزوده شد و معادله روابط با ملت به نقطه غیرقابل ترمیم رسید. پیامدهایی كه لزوما غیرقابل اجتناب نبود با عقل و تدبیر و فرزانگی سیاسی یافتن راه‌حل‌های مناسب در راستای منافع ملی و نظام امكان‌پذیر بود.۵- دهمین انتخابات فرصتی بود برای بهبود موقعیت ایران در مناسبات جهانی. این فرصت به ضرر ایران از دست رفت. بی‌تردید دولت‌هایی -نظیر اسرائیل- بهبود موقعیت ایران در سطح جهانی و منطقه را برنمی‌تابند. همین دولت‌ها بیش از همه، از انتخاب مجدد آقای احمدی‌نژاد ابراز خوشحالی كردند. همزمان و همگام با اسرائیل یكی از سخنگویان نیروهای تندرو ضد ایران و اسلام در (فاكس‌نیوز) نوشت: «... پیروزی موسوی تنها موجب تغییر كوچكی به سمت آمریكا شده و موجبات به تعویق افتادن این ارتباط را فراهم می‌آورد و تنها موجب تقویت وجهه ایران در سطح بین‌المللی خواهد شد. با توجه به ساختار قدرت در ایران، انتخاب مجدد احمدی‌نژاد در ایران، با توجه به عملگرا بودن این چهره و همچنین ارتباط مستقیم با مهم‌ترین مرجع تصمیم‌گیری در ایران – مقام رهبری – می‌تواند شرایط را برای دستیابی به نتیجه رابطه با آمریكا سریع‌تر فراهم آورد. همچنین در صورت عدم حصول هرگونه توافقی، این گزینه امكان ایجاد اجماع جهانی علیه ایران را نیز آسان‌تر و سریع‌تر خواهد نمود.»پیامد انتخابات اخیر ایران و تاثیر آن بر روابط ایران با جهان بیرون نیاز به یك بررسی و تحلیل جداگانه‌ای دارد. اما آنچه مسلم است و از هم‌اكنون آثار آن پیداست، انسجام جبهه جهانی علیه ایران می‌باشد.۶- رفتار نهادهای امنیتی – نظامی با مردم در این انتخابات، نمونه‌ای از خشونت برهنه بود. این خشونت برخلاف پندارها، نه علامت اقتدار بلكه انعكاس ضعف یا احساس ضعف درونی است. درباره رفتار «قدرت» می‌گویند، قدرتی كه بر مذهب یا شبه‌مذهب استوار باشد، اگر احساس ضعف كند، دست به خشونت برهنه می‌زند. یك تفاوت بسیار مهم میان «ضعف» و ناامنی و «احساس ضعف و ناامنی» وجود دارد. «احساس ضعف» ممكن است ذهنی و بی‌اساس باشد. دست زدن به خشونت برهنه در واكنش به «احساس ضعفی» پندارگرایانه باشد که خود موجب نابودی اقتدار و تضعیف واقعی قدرت می‌گردد. بیرون آمدن از برج عاج ذهنیت‌ها و نگاه واقع‌بینانه به جامعه زوال اقتدار حاكمان را به خوبی نشان می‌دهد.توضیح جناح حاکم برای اعماب خشونت مقابله با خطر انقلاب مخملی توسط اصلاح طلبان است.انقلابات مخملی که از حوادث اوکراین و گرجستان وارد ادبیات سیاسی شده است .بعد از فروپاشی شوروی سابق کادرهای حزب کمونیست حاضر به تمکین به خواست ملت در انتخابات نبودند در نتیجه لجبازی و قدرت طلبی آنها مردمی که فقط خواستار تغییر حاکممان و نه تغییر نظام بودند با مقاومت مدنی خود آنها را از قدرت سرنگون ساختند.این نکته که تا کنون هیچ دولت ملی و مردمی با انقلاب سرنگون نشده است انقدر بدیهی است که نیازی به اثبات دلیل ندارد. و اگر حکومتی خود را ملی و مردمی بداند نیازی نیست تا از خطر انقلاب سرح و سفید یا مخملین بهراسد.اما این نمی‌تواند موجب خوشحالی باشد. زیرا تغییرات و تحولات سیاسی هنگامی مفید و در راستای منافع ملی خواهد بود كه مهار شده و گام به گام صورت گیرد. بستن راه‌های تغییرات تدریجی پاك كردن صورت مساله است و موجب از بین رفتن ضرورت تغییرات نمی‌شود بلكه آنها را به لایه‌های زیرین جامعه می‌راند و متراكم و فشرده می‌سازد كه دیر یا زود، منفجر خواهد شد. انفجاری كه هیچ تضمینی برای مفید بودن پیامدهای آن وجود ندارد و آینده مبهمی را ترسیم می‌نماید.این ابهام ها و نگرانی ها یکی از دلایلی است که ایجاد یک رهبری واحد جمعی برای جنبش اصلاحات و پیگیری مطالبات مردم را ضروری و اجتناب ناپذیری می سازد.اکنون که مقامات رسمی پرونده انتخابات را بسته شده می دانند. کاندیداهای اصلاح طلب و سایر فعالان سیاسی از گروه های مختلف می‌توانند و ضروری است با پشت سر گذاشتن موانع و ذهنیت‌های گذشته، در راستی ایجاد یک رهبری واحد گام بردارند.خوشبختانه چنین تمایل و توجهی در بیانیه‌های اخیر آقایان کروبی و موسوی دیده می‌شود. ۷- دهمین انتخابات، ماهیت جمهوری نظام را به «حكومت اسلامی» تغییر داد. به‌خصوص كه به سختی می‌توان آن را همچنان «جمهوری اسلامی» خواند. یا حداقل باید گفت جمهوری جدیدی است كه برای تمایز از گذشته می‌توان آن را «جمهوری چهارم» خواند. جمهوری اول از بدو پیروزی تا درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی است. جمهوری دوم از سال ۱۳۶۸ با تغییرات در قانون اساسی و حذف مقام نخست‌وزیری تغییر در شرایط رهبری و... شروع شد. انتخاب آقای خاتمی در خرداد ۷۶، تغییر در برخی شرایط بود كه آن را از دو دوره قبلی متمایز می‌سازد كه می‌توان آن را جمهوری سوم نامید. فرآیندی كه با انتخاب آقای احمدی‌نژاد در نهمین انتخابات آغاز شده بود، با ادامه ریاست دولت توسط ایشان، به اوج خود رسیده است. همانطور كه انتخابات این دوره بسیار ویژه و پراهمیت بود، خروجی آن نیز نشانه‌ای از تغییرات بسیار كلیدی در مناسبات و ساختار قدرت می‌باشد. به‌طوری كه می‌توان آن را، متمایز از گذشته، جمهوری چهارم نامید. در حالی كه ماهیت آن از «جمهوری اسلامی» به «حكومت اسلامی» از نوع تاریخی آن تغییر پیدا كرده است

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar